هر روز برای همان روز


پروژه ی زندگی (14 تیر)
از زمانی که شروع به شناخت خود می کنیم و یک آگاهی نسبی به زندگی، اهداف و اميال خود به دست می آوریم، با این دو بعد خیلی واقعی و آشنا روبرو می شویم: «خود» و « خواسته ها». در واقع از طریق همین دو بعد است که با تمام جریانات زندگی که شامل اروابط، جابجایی ها، ازدواج، تولیدمثل، تحصیل، کار و غیره است، ارتباط برقرار می کنیم. اگر خواسته ها وجود نداشتند، با عواملی که زندگی را حرکت میدهند نیز بی ارتباط بودیم.
به دنیا آمدن و از دنیا رفتن، ارادی و ذهنی نیست و چرخه ی آن کاملا ناخودآگاه و دور از منطق ساخته شده به دست بشر است ولی در بین تولد تا مرگ، هزاران بلکه میلیونها پروژه وجود دارند که تک تک آنها می توانند ارادی و انتخاب شده باشند. می توانیم بگوییم که تمام زندگی یک پروژه است. نقطه ی شروع و پایان این پروژه، ناخودآگاه و غیرارادی در اختیار چرخه ایست که بیشتر با طبیعت و قوانین آن در ارتباط است تا ذهن و نفس بشری رضایت و آرامش هر کس در پایان زندگی، به میزان خودآگاهی و هشیاری او در اهداف و اخواسته های درون ظرف زندگی شخصی اش بستگی دارد. به همان نسبت میزان ناخشنودی و رنج کهن سالی نیز به غفلت و سردرگمی در این ظرف همیشه حاضر، وابسته است.
هر گاه به خویشتن خود آگاه می شوید «زمان حال» را تجربه کنید؛ چون واقعی ترین و حاضر ترین تمرین برای انتخاب درست و خود آگاه بودن در پروژه های کوچک و بزرگ زندگی «تجربه ی لحظه» است.


دیدن واقعی (13 تیر)
در یک فرصت مناسب و با روحیه ای کنجکاو، همین امروز یا حداکثر فردا صبح پیش از صرف صبحانه، در مکانی ساکت با پشت و گردن صاف بنشینید و چشم ها را ببندید. به جریان طبیعی تنفس خود دقت کنید. نفس را به عمد تغییر ندهید مثلا تصمیم نگیرید که منظم یا عمیق، آرام یا تند و ... باشد. با دقت و کنجکاوی کودکانه فقط آهنگ نفس کشیدن خود را مشاهده کنید. اگر خیلی دقیق این کار را انجام دهید ممکن است احساس کنید که تنفس شما تغییر می کند. این روند، طبیعی و خود به خودی ست و نتیجه ی توجه است.
این بار تصمیم بگیرید یک نفس را به طور کامل مشاهده و تعقیب کنید مثلا از لحظه ای که دم شروع می شود تا لحظه ی شروع دم بعدی تمام لحظات موجود در آن را از زیر ذره بین دقت خود بگذرانید. اگر خوب دقت کنید، می بینید که در حین این تمرین افکار زیادی به ذهن خطور می کند. اگر متوجه این پرش های ذهنی شدید، دوباره توجه خود را به تنفس معطوف کنید.
از دوباره و چند باره باز گرداندن توجه هرگز خسته نشوید چرا که با تمرین مداوم روزانه - تعداد این پرش های ذهنی کم و کمتر خواهد شد.


کار و تفریح (12 تیر)
در انجام هر کاری، هر قدر هم آن کار س نگین، پیچیده و نیازمند انضباط باشد، در عمق وجود خود می توانید یک نقطه ی انبساط و رهایی پیدا کنید. نقطه ی انبساط می تواند بخشی از بدن یا جریان طبیعی تنفس یا سکوی آرامشی در ذهن باشد.
زمانی که مشغول رانندگی یا پشت کامپیوتر هستید، آن زمان که حواس شما شدیدا به اعملی که انجام می دهید مشغول است و لاجرم دچار تنش و درگیری های آن می شوید، با بخش دیگری از توجه خود عضلهی ش کم را رها نگاه دارید یا حواس را به جریان طبیعی و کنترل نشده و خود به خودی تنفسها جمع کنید. در این فضای خلاق علاوه بر اینکه تمرکز افزایش می یابد، ذهن و جسم نیز انبساط دلنوازی را تجربه می کنند.
هر بازی، تفریح یا فضای عاطفی، هر قدر هم لذت بخش و غیر ساختاری باشد، در عمق آن می توانید از طریق هشیاری ظریف درون خود، ساختار یا آئین نامه ای که حاکی از رعایت حقوق فردی و اجتماعی ست را پیدا کنید.
کار و ساختار و لذت و تفریح، هر یک به تنهایی فاقد انرژی خلاق و نیروی محرک هستند؛ چون انرژی آنها تک بعدی س ت . کار سختی که در آن یک هسته ی انبساط وجود داشته یا زنگ تفریحی که ستون نگه دارنده ی آن ساختار و تعهد باشد، در هر دو حالت دو قطب ناهمنام یا مثبت و منفی در آنها وجود دارد و به علت کامل بودن و برقراری چرخش انرژی، هیچ وقت تخلیه ی انرژی به وجود نمی آید.


فرزندان ما (11 تیر)
آنچه را که می خواهید فرزندانتان انجام دهند یا اگر الگویی دارید که می خواهید از آن پیروی کنند، نخست خودتان آن را تجربه کنید. آن فضای تجربی را آن قدر تکرار کنید تا اخود به همان شخصیتی بدل شوید که از آن ها توقع دارید.
این الگو و ش خصیت جدید شما هم اکنون پر از بالقوه های یادگیری و آماده ی دریافت از طرف دیگران است؛ زیرا آنها مرتب و در تمام لحظات ارتباط حتی در ارتباط بدون کلام، الگوی واقعی را می بینند و سرانجام ضمیر ناخودآگاه آن ها ارتعاشات آن الگو را دریافت می کند. پس از مدتی، دیر یا زود، س تون ش خصیتی آن ها شبیه آنچه به کرات دیده اند، خواهد شد.
اگر ارتباط حساس و مؤثر شما پذیرش و شنوایی گفتگوهای شما را در آنان ایجاد کرده امی توانید آنها را گاهی راهنمایی کنید ولی انتخاب را به ضمیر آزاد و روح مستقل خود آن ها بسپارید و هرگز توقع نداشته باشید که آنها همین راه را بروند.
در فضای آزاد، اطمینان داشته باشید که هیچ ضرر و خسرانی به وجود نمی آید و آگاه باشید که هر گونه فشار، زور و توقع فقط باعث مکدر شدن رابطه و موضع گیری آنها اخواهد شد. آنچه که باعث افزایش حس نیرومندی و اعتماد به نفس آن ها می شود، فضای امنیت و اطمینانی ست که شما برایشان فراهم می کنید.
فرزندان ما از ما هستند ولی از آن ما نیستند. «خلیل جبران»

 


آمادگی برای حادثه (10 تیر)
حادثه معمولا بیش از وقوع انسان را خیر نمی کند و غالبا کسی که آمادگی ندارد طعمه و قربانی آن می شود آمادگی داشتن به معنی آن نیست که همیشه منتظر ونگران پیش آمدهای اغیرمنتظره باشید؛ زیرا در آن صورت تمام زندگی پر از اضطراب و تنش می شود.
یک حادثه ی شوم یا رویدادی که می تواند واقعا ویرانی ایجاد کند، نخست دیده و شنیده شده و سپس از طریق حس های شنوایی و بینایی به ادراک ما وارد می شود. در هنگام بروز حادثه اگر در ذهن انسان تراکم مشکلات حل نشده و وظایف و کارهای انجام نشده وجود داشته باشد، محلی برای گسترده شدن و پردازش آن تازه وارد خرابکار وجود ندارد. در این فضای بسته و پرفشار، شخص هرگز نمی تواند آن مسئله را تحلیل و بررسی کند؛ زیرا در این حالت ادراک، قوه ی تشخیص و تصمیم گیری به موقع، فلج و منفعل می شوند.
نکته ای که باید در نظر داشت این است که در شرایط تنگ و ناهنجار و با ذهن پر، حادثه به فاجعه تبدیل می شود؛زیرا کنترل ذهن و رفتار به دست همان رویداد صورت می گیرد، که توسط خرد و خودآگاهی درون.
 در مواقع عادی که حادثه ای رخ نداده، ذهن را می توان با انجام تعهدات جاری و حل و فصل مشکلات و مسائل جزئی روزمره خالی و سبک نگاه داشت. فراموش نکنید که خالی بودن فضای ذهن به منزله ی حاضر و پرقدرت بودن نیروها و مشاوران درونی ست. فقط در این حالت می توانید آرامش و در نتیجه آمادگی برای چالش با آن مهمان های ناخوانده را داشته باشید و در برابر پیش آمدهای احتمالی آماده و مقاوم باشید.


مکانی ارتقاء دهنده (9 تیر)
هنگامی که کسی در به اجرا در آوردن و نتیجه گیری از یک تصمیم یا نیت بزرگ مصمم باشد، خصوصیات عمیق از استراحتگاه ضمیر ناخودآگاه بیرون می آیند و خودشان را به صاحب خفته ی آن نشان می دهند. آن تصمیم می تواند خرید خانه، ازدواج، جدایی، تعویض شغل، مسافرت، شروع و دنبال کردن یک راه معنوی یا هر چیز دیگر باشد.
هر قدر میزان و وسعت آن نیت عمیق تر و بزرگ تر باشد، صفات و رفتاری که از عمق ناخودآگاه بیرون می آیند، حقیقی تر و به همان نسبت عمیق تر هستند. بعضی از آدم ها در این شرایط، پرخاشگر و تندخو، بعضی نگران و حسود و بعضی شاد و پرانرژی می شوند. ابرخی دیگر آرام و حتی حمایت گر، عاشق و حامی پیشرفت دیگران می شوند.
در چنین جایگاه های واقعی که برای هر انسان زنده و عاشق رویدادهای پیش بینی نشده ی زندگی به وجود می آید، باید یک سوی توجه به عوامل موجود در آن قصد و نیت حاضر برخی از آن ها به راستی اجتناب ناپذیر است. معطوف باشد و جهت دیگر توجه به این عوامل یا بیرون ریزی های ناپایداری باشد که وجود باید دانست در این ش رایط فقط در صورت تأسیس مکانی در اعلاترین بخش ذهن که هم زمان به درون و بیرون اشراف دارد، می توان ذهن را ارتقاء بخشید.



ارزنده ترین تکنیک (8 تیر)
اگر مؤثر ترین و کاربردی ترین تکنیک های خودسازی و دستیابی به آرامش را بدانید اهمت شروع کردن و پشت کار لازم را نداشته باشید، به عوض متحول شدن فقط دهخ را برای حفظ و نگهداری آنها به یک بایگانی و انبار مخوف تبدیل می کنید.
اگر صرفا به گرداوری را جمع آوری اطلاعات دربارهی شیوه های خودسازی اکتفا کنید مانند این است که کسی یک CD آموزشی را از جایی خریده ولی آن را وارد کامپیوتر نکرده و با فضای کاربردی آن هنوز روبرو نشده است
وقتی شما تکنیکی را می دانید و حتی آن را خوب یاد می گیرید ولی در مدت زمان کافی و در بستر مطمئن پشتکار، آن را تجربه نمی کنید، ارزش آن مانند همان CD یا کتابی ست که در کتابخانه ی شماست و فقط خاک می خورد ولی زمانی که شروع می کنید به اجرای مشق های کاربردی آن بعد از مدتی متناسب با زمینه ی درونی، صدها عامل موافق و مخالف با آن فرهنگ یا همان تکنیک تازه وارد، پذیرش و چالش را آغاز می کنند.
اکثر رهروان، در این دوران به دلیل به کار نگرفتن عناصری مانند مقاومت، تداوم، ابتکار و خلاقیت، نتیجه ی لازم را نمی گیرند و فکر می کنند که آن تکنیک مشکل دارد. آن ها با امید کاذب به جستجوی شیوه و راه دیگری می روند، یعنی اینکه دوباره CD جدیدی می خرند.
بعضی به دلیل نچشیدن طعم آرامشی که نتیجه ی تداوم و یگانگی با خویش است، مسیر باطل «از یک شاخه به شاخه ی دیگر پریدن» را یک عمر ادامه می دهند. اگر چنین است هر چه زودتر باید به این سرگردانی بی نتیجه پایان دهید و نیروهای در حال هدر رفتن خویش را بدون کمترین تضاد به خود باز گردانید.
هنگام شروع و نیز در میانه ی راه همچنین بخش های پایانی هر حرکت، پشتکار و تعهد خود را مرتبا چک و وارسی کنید تا سرانجام به مادر تمام تکنیکها یا ارزنده ترین آنها یعنی « تعهد » برسید.


روزهای آب (7 تیر)
این روزها یعنی نیمه ی اول تیره اولین ماه تابستان، در نیمکره ی ش مالی زمین میزان آب های جاری رودخانه ها و ذخایر زیرزمینی در بیشترین اندازه ی خود نسبت به مواقع دیگر سال است.
طبیعت میوه ها و سبزیجات محلی در این روزها، آبدار و از دیدگاه طب سنتی، سرد و مرطوب است؛ مانند هندوانه، طالبی، هلو، زردآلو، شلیل، گیلاس و آلبالو و در صیفی جات گوجه، خیار، کدو، بادمجان و ... در ترکیب آن ها میزان آب بیش از مقدار قند و مواد احیاتی دیگر مانند پروتئین، چربی و مواد نشاسته ای است.
افراط در مواد خوراکی تیرماه س بب به هم خوردن تعادل ترکیب آب دستگاه گوارش و اگردش خون می شود. در این ایام هرگاه که در خوردن میوه ها و سبزی های فصلی و بومی زیاده روی کردید، که بارزترین علامت آن افت فشارخون، رطوبتی و آبدار شدن دهانه ابی حالی، بی اشتهایی و کاهش عطش برای آب ساده است، بیست و چهار ساعت یا بیشتر از خوردن هر چیز خام و مواد نشاسته ای و سرخ کردنی خودداری کنید و زیرهی سیاه، زنجبیل، فلفل سیاه، دارچین و نعنای خشک را به غذاهای خود اضافه کنید.
در شروع کار بهتر است یک وعده غذای خود را حذف کنید تا معده و سیستم گوارش نیز استراحت کند. این رژیم را تا هنگامی که میل به نوشیدن آب و تشنگی و اشتهای غریزی دوباره احیاء شود، ادامه دهید.



آرامش (6 تیر)
آرامش، تجربه ای س ت که در تمام وجود احساس می شود. اشتباه است اگر باور داشته باشیم محل آرامش فقط در ذهن است.
کسی که حس آرامش دارد، افکار و فضای ذهن او مثبت و شیرین است. او از فضای وسیع و نامحدود ذهن خود، آگاه است و این آگاهی به او اطمینان، جرأت، شعف و آرامش امضاعف می دهد ولی جایگاه اصلی این احساس در بدن یعنی سیستم عصبی، ماهیچه ها، مفاصل و دستگاه های حیاتی مانند قلب، شش و گوارش است.
حس آرامش به واسطه ی وجود امواجی ست که از عمق ذهن ساطع شده و در تمام اعضا و اندام های بدن بخش و گسترده می شود. آرامش مانند خنده است که امواج آن از درون و بخش های تحتانی شکم شکل می گیرد و از همان نواحی با سر و صورت را مسیر حرکت خود قرار می دهد.
آرامش در تمامی افراد موجود است. حتی در عمق وجود یک فرد مضطرب نیز به فراوانی وجود دارد و کسی که باور کرده فرد نگران و مضطربی ست، در واقع حجابی با نام تنش و افکار منقبض و منفی بر روی حوزه ی همیشه آرام درون خود کشیده است و به همین دلیل او با مرکز انبساط وجود خود بیگانه است.
در اوج مشکلات و تنش های روزمره ابتدا بپذیرید که در عمق وجود ش ما یک اقیانوس آرام است، آنگاه مشکلات خود را یکی پس از دیگری حل کنید و اگر در حال حاضر قابل حل نیستند، آنها را بپذیرید و امیدوار باشید که در روز و زمانی مناسب حل می شوند.



هر روز برای همان روز (5 تیر)
هر روز صبح که از خواب بیدار می شوید، به خود یادآوری کنید که امروز از دو بخش کاملا به شما از تشکیل شده است. یک بخش، انجام تعهدات، کارهای روزانه و رسیدگی به امور روزهای قبل و روزهای آتی ست و بخش دیگر، حال و انرژی درونی خود ماست.
در اصل بخش دوم، موتور تامین کننده ی انرژی بخش اول و کاملا مستقل و جدا از گذشته و آینده است. این سطح وجود با تمام عناصر، طبقات و ارتعاشات هر لحظه زنده و مرتعش عالم نیستی در ارتباط است و خود به خود رابطه ای ژرف و واقعی با منابع انرژی، آرامش و اعشاری انسان دارد. در واقع تمام تفکرات و در پی آن تصمیم گیری ها و اثراتی که ما بر خود او برامون مان می گذاریم، از معادن و گنج های لایه های این بخش ذهن به وجود می آیند.
برای ارتباط بیشتر با این سطح از هستی درون و مستقل نمودن هر روز از روزهای رفته و نیامده، در هر لحظه از زور به خصوص ساعات اولیه ی صبح این حقیقت را عمیقا به خود تأکید کشید: «امروز کاملا مستقل از روزهای دیگر است. من کارهای خود را قدم به قدم و بدون وابستگی به تأثیرات روز قبل و پیش نگرانی از فردا انجام می دهم.»



احترام یا انتقاد؟ (4 تیر)
افراد خودشیفته و مغرور در همهی اوقات به شدت احترام پذیر هستند، در حالی که افراد جستجوگر و منحول با دلی گشاده و روحیه ای شاد انتقاد پذیرند.
کسانی که نیازمند احترام و تأیید دیگران هستند، همیشه افراد متظاهر، حراف و غیر واقعی به سمت آن ها جذب می شوند. این گونه افراد به دلیل کمبود مهر و توجه واقعی که باید در کودکی دریافت می کردند، در بزرگسالی همیشه کسانی را به معاشرت می پذیرند که توسط آنها تأیید و تعریف شوند تا این فقدان را جبران کنند.
حفره های خالی از مهر افراد خودشیفته به قدری زیاد و عمیق است که به هر صورت فقط توجه و تمجید می خواهند و واقعا نمی توانند تفاوت بین تملق و صداقت را تشخیص ادهند. آنها تا زمانی که از این خوراک نفسانی مسموم تغذیه می کنند، محکوم به ماندندر دنیای بسته و کور کمبودهای خود هستند. در عوض کسانی که توانسته اند رابطه ای با اطرافیان خود برقرار کنند که به راحتی عیوب و کمبودهای آنان را در موقعیت های مناسب بگویند، واقعا در یک مدرسه ی معنوی و خودسازی زندگی می کنند
افراد انتقاد پذیر با فضای گفت و شنود آزادی که ایجاد کرده اند، در واقع به تعداد معاشرین خود، کتاب یا استاد زنده و حاضر دارند و خود را به رایگان در آینه ی دیگران می بینند، شما هم می توانید به این دنیای واقعی و پر از ماجراهای حقیقی وارد شوید. برای اطرافیان خود تکلیف نسازید که حتما از ش ما انتقاد کنند بلکه فقط در برابر انتقادهای آن ها فورا واکنش تدافعی نشان ندهید. انتقاد آنها را ابتدا با صبوری بشنوید و در خلوت و آرامش کارها و مسئولیت های روزانه ی خود امکان صحت و سقم آن ها را پیدا کنید.



می دانم و نمی دانم (3 تیر)

قدرت فراگیری بچه ها زیاد است؛ چون اکتساب های آن ها خیلی کم است و غرور می دانم نیز در آنها وجود ندارد. در نتیجه ذهن خالی آنها همیشه آماده ی جذب از بیرون است.

وقتی انسان با دانش و آموخته های خود می خواهد دانش جدید و تازه ای را درک کند و آن را به ضمیر خود بسپارد، ذهن به طور خودکار به مقایسه، سبک و سنگینی و کشمکش های خاص خودش دچار می گردد. در این حالت، ذهن قدرت جذب و یادگیری را از دست می دهد؛ چون به حد کافی مشغول بررسی و مقایسه ی اعمال داخلی خود است. جایگاه فوق در واقع تعریف فضای «می دانم» است که مانند یک سپر مدافع در مقابل ورودی های تازه و پویا با قدرت می ایستد. در حالی که اگر واقعا جایگاه «نمی دانم» که همان فضای خالی ست به وجود آید، ذهن ساکت در هر لحظه اعلان می کند که من چیزی در سر ندارم و با تمام وجود آماده ام تا مهارت های جدید را جذب کنم

اگر در حال یادگیری یک تخصص، زبان یا حتی علوم انسانی و تجربه ی خودسازی و درون نگری هستید، نخست افتادگی را تمرین کنید و سر خود را پایین نگاه دارید. سر جایگاه مغز، فکر، اندیشه و علومی ست که در گذشته آنها را فرا گرفته اید. پایین نگاه داشتن سر یک بیان نمادین است یعنی اندیشه ها و اکتساب های گذشته ی خود را آشکار نکردن و حتی در تنهایی نیز به آن فکر نکردن.

در اینجا انتخاب با ماست که با اطلاعات و می دانمهای گذشته ی فسیلی خود، دروازه های جدید را بسته نگاه داریم یا با پایین نگاه داشتن سر و نفس خود اجازه ی ورود به فرهنگ های جدید را بدهیم.
 


تلاش و چشم پوشی (2 تیر)
حرکت یا نیتی را که از قبل آماده کرده اید، از یک سو با برنامه ریزی و مدیریت و از جانب دیگر با شوق و انگیزه و امید، هرچه زودتر شروع کنید. در این راستا اگر لازم بود افراد ذی نفع را ملاقات کنید. پس از دریافت راهنمایی ها و کمک های لازم با اطمینان حرکت کنید و جلو بروید. در طول این راه هشیاری و صبر را شعار درونی خود کنید.
حواس خود را کاملا جمع کنید و ببینید درست در همان لحظه که حرکت شما داغ تر و واقعی تر می شود و نیت شما در تمام ابعاد حرکتی آن آشکار است، به موانع یا رویدادهایی بر می خورید که خلاف انتظار شما هستند و به راحتی می توانند موجب دلسردی شوند.
زمانی که منفعت شخصی و موفقیت شما از بیرون شدیدا در معرض خدشه دار شدن یا آسیب قرار می گیرد، خود به خود ضعف های شخصیتی و اخلاقی و سستی ها، که همان اکتساب های گذشته ی فردی هستند، مانند قارچ بزرگی از زیرزمین های ضمیر ناخودآگاه بیرون می آیند. در اینجا در دنیای کاملا متفاوت در انتظار است
؛ اولی گوش دادن به فرمان نفس، یا همان اکتساب های زمان گذشته که حاصل آن جز اندوه و سستی چیز دیگری نیست و دومی تسلیم نشدن در برابر ترمزها و سستی های درونی و برای مدت محدودی چشم پوشی از استراحت های کاذب و تنبلی های فسیلی و در عوض به دست آوردن سطحی بالاتر از سطح زندگی پیشین.

 


چشم پوشی از منفعت (1 تیر)
کسانی که می خواهند کار مورد نظر خود را کامل و بدون عیب انجام دهند، از آغاز به طور اناخودآگاه یک دوران نه تنها تا آرام بلکه مخرب را برای خودشان تدارک می بینند.
چگونگی کامل و بی نقص بودن یک پروژه ی فردی، تعريف و معیار مشخصی ندارد بلکه تنها تحت تأثیر بینش ش خصی ماست و همیشه مطابق درخواست های درونی و میزان و چگونگی اکتساب های گذشته، در تغییر و نوسان است. بی شک هر کسی با توجه به چگونگی گذشته ی خود، تعبیر و تفسیر خاصی برای کمال دارد. اگر تعریف فوق را یک شناخت قرض کنیم، برای شروع یک پروژه، عامل دیگری به نام توقع یا انتظار از خود نیز خود به خود به وجود می آید؛ به این شکل که هر قدر بخواهیم نتیجه ی آن کار بی نقص تر باشد، خودمان را به این فضای به ظاهر مطلوب و در باطن شاید مخرب نزدیک تر کرده ایم.
هرگاه انسان بی محابا فقط می خواهد بیشتر و کامل تر داشته باشد، سیستم عصبی، ذهن و ضمیر خود را تحت تأثیر فشارهای روانی زیادتری قرار می دهد. گاهی این حرکت پر تنش به رضایت کاذب خود و دیگران منتهی می شود ولی سرانجام آن اندوه و ناکامی ست.
در یک پروژه ی بزرگ معنوی یا مادی، با وجود تلاش فراوانی که برای به ثمر رساندن اهداف خود می کنید، بدون کوچکترین تردیدی از بخشی از منافع کمال گرانه ی خود با شهامت و سخاوت چشم پوشی کنید تا آرامش خاطر و امنیت حیاتی شما از فشارهای اضافی در امان بماند.


امروز (31 خرداد)
امروز یعنی آخر خرداد تا فردا اول تیر، نیمکره ی شمالی زمین در موقعیت خاصی قرار دارد که طولانی ترین روز سال ش کل می گیرد. در شروع تابستان خورشید از تمام روزهای سال زودتر طلوع و دیرتر غروب می کند. هوا در لحظات آغازین سحر به سپیده و روشنی می گراید و از سوی دیگر تا پاسی از شب نیز رنگ آسمان روشن و نیلگون است و به همان نسبت، شب بسیار کوتاه است.
حالت نادر جغرافیایی س یاره ی زمین در این وقت سال فقط در نیمکره ی شمالی است و در نیمکره ی جنوبی، درست عکس آن وجود دارد. در استرالیا، آفریقا و آمریکای جنوبی آغاز زمستان و شروع روزهای کوتاه است.
در گذشته های دور قبل از عصر صنعت و در دوران کشاورزی، بشر این روز را جشن می گرفت؛ زیرا زمین و محصولات کشاورزی در این روزها بیشترین میزان انرژی و دریافت را از خورشید دارند و در پی آن انقلابی در درون دانه ها و بافت های گیاهی صورت می گیرد که حاصل آن در آینده ای نزدیک، پختگی و بلوغ دانه و میوه است.
در این روزهای طولانی، به خصوص امروز و فردا، ارتباط هرچه بیشتر با آفتاب و نور آسمان در پرتو هشیاری و نیروی توجه به مظاهر طبیعت، این بلوغ را رایگان به ارمغان می آورد. در این روزها با طبیعت، زمین و هوا، به خصوص با سپیده ی صبح و گرگ و میش غروب مستقیم در ارتباط باشید. این رنگ زنده، متحول و پاک را نه تنها با دریافت های چشمی و نگاه بلکه با پوست و دقت بویایی خود نیز جذب کنید تا این انرژی فشرده و زندگی بخش تا سال دیگر در خازن های درونی شما ذخیره بماند.

اهمیت اکنون (۳۰ خرداد)
چیزی را که از مدت ها پیش میل داشتید اتفاق بیفتد و همه جا علائم وقوع آن را به وضوح می دیدید و برای آن برنامه ریزی و تلاش می کردید، ناگهان می بینید که درست در همان زمانی که انتظار آن را می ک شید، نه تنها پیش نیامد بلکه خلاف آن به وجود آمد.
در این شرایط اگر هنوز شرم توجه شما بر آن چیز که به وجود نیامده، معطوف باشد و منتظر و وابسته باقی بمانید و مرتب به خود برچسب بداقبالی و بی لیاقتی و غیره بزنید، از آنچه که هم اکنون نیز قرار است از تیررس توجه شما بگذرد، محروم خواهید شد.
در این وضعیت حتی ذهن و افکار خود را بی دلیل به یافتن علت و معلول اینکه چرا پیش نیامد و من این گونه مأیوس و کسل شدم، مشغول نکنید. بلکه سعی کنید گذشته را هر چه زودتر فراموش کرده و با تمام دقت به پیرامون و ارتباط های کنونی خود توجه کنید.. اگر واقع بینانه با محیط خود ارتباط داشته باشید، می بینید که بسیاری از فرصت ها و موقعیت های با ارزش تر و مناسب تر از آن سراب به گذشته سپرده شده، هم اکنون در زندگی شما موجود است
همیشه می توانید با دیدن و دستیابی به فرصت های واقعی زندگی، نه تنها آن موقعیت از دست رفته را جبران کنید بلکه حضور در لحظه ی همیشه حاضر حال را نیز به دست آورید.



تغذیه کردن حیوانات (29 خرداد)
ارتباط به هر شکل ابتدا صاحب ارتباط را تغذیه می کند و پس از آن، طرف دیگر ارتباط و پیرامون خود را با غذا دادن به حیوانات وحشی، مسیر ارتباط با طبیعت و انرژی های موجود هستی را باز می کنید. منظور از حیوانات وحشی یعنی موجوداتی که در مالکیت و حیطه ی خودخواهی انسان نیستند و آزادانه در زمین و آب و هوا زندگی می کنند.
وقتی شما به حیوان خانگی که در قلمرو مالکیت تان است غذا می دهید، به نوعی منفعت این کار به خودتان باز می گردد که حداقل آن وابستگی یا احساس تعلق آن حیوان به شماست ولی زمانی که روی بالکن یا بام خانه، دانه و غذا برای پرندگان می ریزید و آن ها آزادانه با طبیعت دست نخورده و وحشی خود غذای اهدایی شما را می خورند و ناظر آن می شوید، این کار را بدون توقع بازگشت منفعت انجام می دهید. قبض و بسطها نامحدود و محو می شود. و محدودیت های ذهن و روح شما از طریق ارتباط با جهان بکر وحش، باز، گسترده،
ایثار بدون توقع و انتظار را می توانید با ماهی های دریا، شغال ها، مار و مارمولک های کنار بی توقعی، نزدیک تر شوید. جاده ها و جنگل ها نیز انجام دهید تا به سبکی، شادی و انرژی جهان عدم وابستگی و بی توقعی، نزدیک تر شوید.



تأثیر ذهن بر جسم (۲۸ خرداد)
همیشه می توانید با ورزش، حرکات صحیح، تغذیه ی درست و حداقل هفته ای یک بار راهپیمایی در هوای آزاد کوهپایه، بدن خود را در یک س طح سلامتی دلخواه حفظ کنید اولی اگر می بینید که افکار و احساسات شما معمولا سنگین و گرفته است، این تلاش برای
حفظ سلامتی جسم حتما به اشکال برمی خورد؛ زیرا ذهن و احساسات از طريق تنفس ها و جریان خون، فرهنگ و حال و هوای خود را در هر لحظه به تمام سلول ها، بافت ها، نسوج و اندام های اصلی بدن تزریق می کنند.
معمولا در دو زمان این ارتباط تنگاتنگ بدن و ذهن، بعد مؤثری پیدا می کند: زمانی که خشم، نگرانی با اندوه شدید به انسان غالب است و زمانی که احساس شادی و امید و انگیزه سراسر وجود را دربر می گیرد. در مواقع انبساط و گشودگی ذهن، انرژی فیزیکی نیز در س طحی بالاست و در پی آن کارکرد معده، سیستم گوارش و آهنگ تنفس ها در وضع رضایت بخشی قرار می گیرد.
مهم ترین عاملی که می تواند شادابی و س بکی ذهن و روان را ضمانت کند، مدیریت داشتن به زندگی روزانه و روابط روشن و شفاف با اطرافیان است.
همواره سعی کنید همان مقدار که از جسم مراقبت می کنید، ذهن را نیز سبک و جاری نگاه دارید تا اثر مثبت آن از طریق بزرگراه تنفس و ژنراتور قلب به این چند میلیارد سلول تن نیز برسد.


سرزمین ارتباطها (۲۷ خرداد)
آیا روحیه و رفتار ملاحظه کارانه ی شما در حدی است که اگر مشکل یا درخواستی جدی
برایتان پیش آید و بدانید که از عهده ی یک شخص نزدیک با یک آشنا هم برمی آید، دچار | احتیاط و ملاحظه کاری شده و بالاخره منصرف می شوید و تحت هیچ شرایطی خواسته ی
خود را ابراز نمی کنید؟
بعضی از افراد به دلیل وابسته و مدیون نشدن و یا از ترس شنیدن جواب منفی، به کسی حتی به نزدیکان خود رو نمی اندازند و ترجیح می دهند که درخواستشان منفعل بماند تا اینکه به قول خودشان متتی به گردنشان نیفتد و خدای ناکرده درخواست آنان از جانب دیگران رد نشود
زمانی که کسی از ش ما چیزی می خواهد و مقید به اجرای آن هستید یا وقتی از کسی چیزی می خواهید، اگر بیشتر فضای ارتباط برایتان مهم باشد تا شنیدن جواب مثبت یا منفی، قدم به سرزمینی می گذارید که در آن جریان انرژی ارتباطها حاکم است. در آنجا جواب دادن و جواب شنیدن در مقابل خواسته های دیگران و خود در مقایسه با فضای ارتباط، بی اهمیت بوده و فقط پوسته ی بیرونی و مرز آن اقلیم زیبا و وحدت آفرین است
به درخواست ها و تقاضاهای دیگران اهمیت دهید تا به مرکز آن سرزمین وارد شوید. برای ایکی ش دن با اقلیم و هوای آنجا تقاضاهای خود را نیز ابراز کنید تا در جریان پهناور این انرژی حقیقی قرار گیرید.


زمان و تصمیم (۲۶ خرداد)

وقتی تصمیمی می گیرید یا فکر و ایده ی خلاقی به نظرتان می رسد، معمولا تا بیست و چهار ساعت قدرت اجرایی فراوانی در آن وجود دارد. در این حالت ایده ی شما پر از انرژی است؛ زیرا تازه از عمق ضمیر درون بیرون آمده و مانند موجود زنده ای آماده ی کار است اگر در این مدت آن را اجرا کنید، به طرز قدرتمندی آمادگی دارد تا به فعل در آید.
اگر چهل و هشت ساعت بگذرد، نیروی پویا و داینامیک خود را از دست می دهد ولی هنوز قدرتمند است. تا سه روز بعد از لحظه ی تصمیم گیری، نیرویش کاهش می یابد ولی هنوز آمادگی راه اندازی قابل توجهی در آن وجود دارد. پس از چهار - پنج روز به طرز عجیبی انرژی اولیه ی خود را از دست می دهد و این بار حرکت دادن آن به تزریق اراده ی فراوانی نیاز دارد.
بعد از هفت روز، دیگر آثاری از آن نیروی خودگردان در آن تصمیم موجود نیست
؛ زیرا پس از این مدت هیچ یک از آن انرژی های خودجوش اولیه، تجسمات خلاق آتی، ایده ها و الهامات درونی که در یکی دو روز اول آن قدر زنده و آماده ی حرکت های خلاق بود، وجود ندارد. می توانیم بگوییم در این زمان آن ها دیگر در دسترس نیستند زیرا دیگر به جایگاه اولیه ی خود یعنی ضمیر ناخودآگاه بازگشته اند و از این پس دیگر به وادی فراموشی اسپرده می شوند و به سختی می توان آنها را حاضر کرد.
ایده ی خلاق را همیشه در زمان جوشیدن و آشکار شدن به سرعت به فعل در آورید؛ زیرا ا به شدت آماده ی لیز خوردن و بازگشت به جایگاه اولیه ی خویش است.


هشتاد درصد، کامل است (۲۵ خرداد)
توقع دستیابی به صد درصد می تواند تخریب کننده ی جسم و روان باشد. اگر به طول مسیری که برای هدف خود در نظر گرفته اید و همین طور به کیفیت مطلوب و مقصود خود صد امتیاز بدهید، برای دستیابی به هشتاد درصد آن به یک برنامه ریزی دقیق و صرف نیروی انسانی نسبتا کافی و مؤثر نیاز دارید.
اگر بخواهید به کمال مطلوب یا نمره ی کامل صد برسید یعنی بیست درصد دیگر را نیز به اجرا درآورید، آن وقت با حقیقت دیگری روبرو می شوید؛ صرف بیست درصد انرژی برای ان کافی و جوابگو نیست
. گاهی همان هشتاد درصد انرژی که برای به فعل دراوردن هشتاد درصد راه یا کسب هشتاد امتیاز مصرف کرده اید، برای دستیابی به بیست درصد دیگر کم می آید. هرچه به امتیاز صد نزدیک تر شوید، به ش کل تصاعدی انرژی مصرفی افزایش می یابد. همیشه در شرایط سخت، توقع، سخت گیری و فشار به خود و اطرافیان که حاصل کمال طلبی و رسیدن به صد درصد است، ایجاد می شود. در این شرایط فقط یک سری از باید و نبایدها، فشارها، رقابت ها، عقده ها و کمبودها وارد میدان می شود.
در هر هدفی برای رسیدن به آرمان و فضای صد در صد بکوشید ولی در نهایت به هشتاد درصد قانع باشید تا کمال را در جایی دیگر تجربه کنید.


آشپزی (۲۴ خرداد)
آشپزی یا به عبارتی دیگر درست کردن غذایی از ترکیب مواد اولیه و طبخ نمودن و سپس تناول آن، ارتباط دادن مجموعه ی جسم و انرژی های حیاتی و ذهن با طبیعت پیرامون است. آشپزی اگر با میل، کنجکاوی، ابتکار و انتخاب مواد غذایی تازه و خالص همراه باشد، جسم و روح را تازه و شاداب می کند.
کسی که از خود بیگانه است، همیشه طالب و وابسته ی دریافت سرویس غذایی از دیگران است. کسی که خود را قربانی شرایط و اطرافیان می بیند، یا بیزاری آشپزی می کند که حاصل آن مسموم شدن غذا توسط ارتعاشات افکار اوست. کسی که عاشق زندگی ست، در هر کجا این منبع انرژی را فراهم می کند و مشتاقانه خلاقیت های خود را در ترکیب و تبدیل مواد غذایی با هم جواری آتش به کار می برد.


شفای طبیعی (۲۳ خرداد)
در دوران بیماری، ضعف جسمی و زمان نقاهت پس از بهبود بیماری همیشه سعی کنید که برای معالجه یا تقویت، نخست با عوامل طبیعی و بدون مصرف دارو خود را به مرز سلامتی برسانید.
ورزش، پیاده روی، آب، غذای زنده و آفتاب اگر درست و به جا به کار برده شوند، می توانند سلامت جسم و ذهن را همیشه در سطحی ایده آل حفظ کنند. از طرفی در زمان ناهنجاری های جسمی و حتی روانی، هر کدام به عنوان یک طبیب پر تجربه و پر از مهر و سخاوت می توانند سلامتی و قوای از دست رفته را دوباره به کالبد شما بازگردانند
ورزش و پیاده روی، سیستم حرکتی یعنی ماهیچه ها و استخوان بندی را با سایر اندام های درونی مانند دستگاه گوارش، اعصاب و جریان خون متحد و هماهنگ می کند و گرمای غریزی از دست رفته را احیاء می کند. نوشیدن آب کافی سموم را دفع می کند. همچنین میوه ها، سبزیجات و دانه ها به ش کل اولیه و تغییر نیافته ی خودشان مقادیر کافی انرژی حیاتی را به یاخته ها می رسانند. استفاده ی به موقع از آفتاب، گرما و انرژی کیهانی را از طریق پوست، جذب سلول های بدن می کند.
همیشه و در هر شرایط خودتان را با ورزش، آب س الم، غذای زنده و نور خورشید، نزدیک و هم جوار کنید تا شفای رایگان را دریافت نمایید.


كلام مؤثر ( 22 خرداد)
چرا بعضی از افراد قولی که می دهند یا حرفی که می زنند، روی آن مسئولانه می ایستند تا به مرحله ی اجرا درآید و بعضی دیگر آنقدر در نزد دیگران بی اعتبارند و هیچ کس روی حرف آنها حسابی باز نمی کند؟
کسانی که به اصطلاح قولشان قول است، کلام و گفتگویشان ریشه در سطوح عميق اندیشه ی آن ها دارد. آنها این ویژگی را تصادفی به دست نیاورده اند. این گونه افراد صدها و هزاران بار وعده و قولی را که در گذشته به خود و دیگران داده اند، به اجرا درآورده و در این راه از هیچ کوشش و تحملی، دریغ نکرده اند.
برای به اجرا درآوردن یک قصد یا همان قول، از تصمیم گیری، برنامه ریزی، پیش بینی آینده، تجربه ی کشمکش های درونی و بالاخره مدیریت زمان و کم کردن وقت استراحت همگی در یک روند متصل به هم استفاده می شود.
یکی از بارزترین نتایجی که ش خص متعهد همیشه به عنوان ابزاری مؤثر و معتبر با خود دارد، کلام و گفتگوی مؤثر است. او می تواند همیشه از کلام خود که ریشه ی آن در اراده و اندیشه ی عمیق اوست مانند وسیله ای اطمینان بخش و پرقدرت چه در ارتباط با خود و چه با دیگران استفاده کند؛ زیرا این کلام در گذشته بارها به کار رفته و به مرحله ی عمل در آمده است.
هر قول یا وعده ای را که به خود یا دیگری می دهید، تا مرحله ی اجرای کامل آن از پا اننشینید. اگر به هر دلیلی از عهده ی آن بر نیامدید با یک کلام مؤثر نهایی، خود یا او را از علت آن آگاه کنید.


بازسازی محل (21 خرداد)
بازسازی کردن کلی خانه یا محل کار حتی بخشی از آن مانند یک اتاق، سالن، آشپزخانه سرویس های بهداشتی یا حتی تغییر دکور و عوض کردن آرایش اسباب و مبلمان و چیدمان جدید، نه تنها باعث نوآوری و تازه شدن روحیه می ش ود بلکه به زنده و فعال تر شدن خلاقیت نیز کمک می کند.
هر چند وقت یک بار پیش از آنکه سایه ی رکود و بی تفاوتی بر محیط زندگی شما غلبه و
س نگینی کند به س رعت فرصتی فراهم کنید و اگر توان مالی آن را دارید به بازسازی و نوسازی بخشی از مکان مطابق با احتیاجات کنونی تان بپردازید.
اگر توان اقتصادی خرید وسایل جدید را ندارید، به اشیاء و وسایلی که همیشه به عنوان ابزار در اختیارتان هستند، توجه کرده و مطابق با حرکت ها و نیازهای امروز خود دوباره آنها را آرایش کنید.
هنگامی که روند کار یا زندگی، بدون وقفه پیش می رود، بازسازی محیط و شرایط محل کار ضرورت پیدا می کند. این شیوه در محل زندگی به صورت مراحل رشد فرزندان و تغییر نیازهای فرهنگی و اجتماعی آنها دیده می شود. در چنین حرکت و تغییرات بیرونی، ذهن نیز تحولات زیادی را طی می کند. در بستر چنین تغییر و تحولات لازم است که بارها اسباب و اثاث محل زندگی را مطابق احتياجات جدید خود جابه جا و تعویض کنیم.



مرواریدهای غم (۲۰ خرداد)
اندوه در کمین نشسته است، اگر با هشیاری آن را دریافت کنید و با صبر آن را بپذیرید آرامش نهفته در آن را دریافت می کنید ولی اگر از آن غافل باشید و او شما را شکار کند. درد و سنگینی آن نصیب شما می شود.
رویداد آکنده از غم در انتظار همه نشسته است ولی اگر از پیش بدانید که غم و اندوه به خودی خود نه تنها منفی و مخرب نیست بلکه در شرایطی می تواند باعث عمیق شدن اندیشه ها و احساسات نیز بشود، بعد مثبت و سازنده ی آن را از قبل برای خود پیش خرید کرده اید.
اگر می خواهید گنج موجود در اندوه را از آن خود سازید، درست در زمانی که با مرگ و بیماری و خبر بدی که در آن دخیل هستید، روبرو می شوید، سعی کنید قضاوت نکنید؛ برچسب منفی نزنید، آن موج به ظاهر دوست داشتنی را دفع و ملامت نکنید و بالاخره آن را مصیبت تلقی نکنید و با آن دوست و نزدیک شوید. سعی کنید رویداد به ظاهر غمگین را در آغوش بگیرید.
اگر در فضای سنگین اندوه گریه می کنید، صدای گریه و اشکهای خود را دوست بدارید. به این ترتیب س رانجام می توانید آن فضای اندوه بار را تغییر ماهیت دهید؛ یعنی از سطح و پوسته ی آن عبور کرده و از عمق آن، مرواریدهای تولد دوباره، برکت و آرامش را صید کنید.


ارتباط عمیق (۱۹ خرداد)
به یکباره تصمیم بگیرید با یک دوست یا آشنای قدیمی که از یاد رفته ولی از دل بیرون نرفته، ارتباط برقرار کنید.
صدای او را با دقتی عمیق بشنوید و از تمامی امکانات حواس خود استفاده کنید که در لحظه، حضور داشته باشید. به تغییرات ظریفی که در صدای او ایجاد شده، دقت کنید و همین طور شباهت صدایش با گذشته را کاملا بشنوید. در این مکالمه ی پرهیجان، به گذشته و خاطرات نروید ولی اگر او به گذشته رفت، مانعش نشوید. با تمام اشتیاق، احوال او را بپرسید و از وضع زندگی اش نیز جویا شوید. هرچه را که او برای شما تعریف کرد، با علاقه و کنجکاوی بشنوید.
هنگام ش نیدن حرف هایش از یک سو به تن صدا و آهنگ گفتگوی او کاملا توجه کنید و از طرفی به حسها، حالتها، هیجانات عصبی و افکار خود گوش فرا دهید. در یک زمان، هم از او دریافت کنید و هم آنچه را که در همان لحظات از درون شما تراوش می شود، احساس کنید. از خود چیزی نگویید مگر اینکه از شما بخواهد؛ در آن صورت با کلامی حاکی از اهمیت و ارزش به این ارتباط، به درخواستش جواب دهید.
این حرکت را ارتباطی بزرگ با لایه های درون خود که در گذشته شکل گرفته و در حال حاضر نیز موجود است، تلقی کنید.



تلاش و صبر (18 خرداد)
دستیابی به نتیجه ی مطلوب همیشه در این دو جایگاه بسیار کاربردی تعریف می شود:
 تلاش و صبر، تلاش چکیده ی تصفیه شده ی قوای محرکه ی فیزیکی، برنامه ریزی اراده ی انسان است و صبر حاصل آرامش و ایمان درونی ست.
دو عنصر نر و ماده و بنیادی نامبرده اگر در معرض قضاوت سطحی قرار گیرند، بر من گاهی بر ضد یکدیگر معنی می شوند ولی در عمل و نزد کسانی که می خواهند هشیار تجربه کنند، آن ها دو نیمه ی مهارتی ذهن هستند که می توانند صاحب خود را با زبان و بیشترین بازده، از مصائب و موانع عبور داده و به هدف برسانند.
تلاش و به مشکل رسیدن و در پی آن صبر و امید داشتن باعث می شود که سرانجام آن مشکل حل شود. دوباره و حتی چند باره به مشکل برخوردن در هر حرکت هدفمند، طبیعی ست و حتی لازم و ملزوم یکدیگرند. نتیجه ی هر بردباری در خاطره ی انسان ثبت می شود و خود به خود قدرت و آرامش نوینی را در برطرف نمودن موانع بعدی به وجود می آورد.
با گرمای حاصل از «تلاش» و آرامش حاصل از «صبر»، به راستی می توان از سخت ترین موانع عبور کرد و به قله های بلند رسید.


ابعاد هدیه (۱۷ خرداد)
انسان ها در رابطه با هدیه دادن یا گرفتن به چند گروه تقسیم می شوند؛ دسته ی اول کسانی که فقط دست بگیر دارند و پس از دریافت هدیه آن را به س رعت از آن خود می دانند دسته ی دوم کسانی که وقتی از کسی چیزی گرفتند خود را متعهد می کنند که حتما مشابه و برابر آن را باز گردانند و این گونه با جبران آن هدیه، دین خود را به هدیه دهنده ادا می کنند. افرادی هم هستند که بنابر باورها و بینش های خاصی که دارند، اصولا از هیچ کس هدیه نمی پذیرند و این گونه نه ارتباط برقرار می کنند و نه مدیون کسی می شوند.
افرادی نیز هستند که هر گونه هدیه ای را از هر کسی می پذیرند و مطلقا در قید آن نیستند که برای همان ش خص جبران کنند و از قید و وابستگی او خود را آزاد کنند ولی دست آنها به همان اندازه ی «دریافت» در «پرداخت» نیز باز و روان است. آنها با یک دست می گیرند و با دست دیگر در زمان و مکان دیگری بالاخره به نوع انسان باز می گردانند و این گونه مادیات را نه جذب و نه دفع می کنند؛ نه مال خود می دانند و انه در مقابل آن ها دافعه ایجاد می کنند. آنها مانند رودخانه ای هستند که انرژی حیاتی عظیمی همیشه در آن جریان دارد.
بعضی از آن ها از محدوده ی انسان نیز فراتر می روند؛ یعنی دست باز و بخشنده ی آن ها این جبران را گاهی در حیطه ی حیوانات بی نام و نشان نیز انجام می دهد و بدین سان بستر رودخانه ی زندگی خود را تا مرز تمامی موجودات زنده گسترش می دهند.
حال مختارید که فضای محدود مالکیت یا قداست مدیون نبودن و یا دنیای بی نهایت آزادمنشی را انتخاب کنید.



کمال طلبی (۱۶ خرداد)
آیا شما جزء آن دسته از کسانی هستید که همه ی کارها را خودتان انجام می دهید؟ اگر نیستید، در پیرامون خود با چنین کسی ارتباط دارید؟
پشت چنین رفتار و جایگاه شخصیتی ممکن است غرور، منیت، سخت کوشی و کارهای بزرگ حتی ملاحظه ی بیش از اندازه ی دیگران نهفته باشد. اشخاصی با روحیه و رفتار سخت گیر به خود و دیگران، دیر یا زود به مشکلات ارتباطی دچار می شوند و در پی آن مسائل فراوانی با خود و دیگران نیز پیدا می کنند.
انسان در کار کردن، یک موجود گروهی و اجتماعی ست. او راه پیشرفت های مدنی خویش ا را تنها نپیموده است. مسیر تمدن و مدنیت همیشه در کارهای گروهی و ارتباط با نسل های پیشین و اقوام دیگر به وجود آمده است.
فرد کمال طلب می تواند در کار هر کس نقطه ی عیب و ضعفی پیدا کند. خودش یک تنه می تواند کار چند نفر را انجام دهد و همیشه برای این موضوع دلایل قانع کننده دارد. منطق او به راحتی می تواند خود و دیگران را مجاب کند که کاری را که خودش انجام می دهد کامل و بی عیب است. او ممکن است در دوره ای از زندگی بر اثر وفور انرژی حیاتی و ارضای غرور و نفس خویش راضی و مسرور باشد ولی بی شک این مسیر طولانی بدون بار، او را به افسردگی با خشونت گرایی منتهی می کند.
هیچ وقت تمام توان خود را برای انجام کاری که صد در صد بی عیب باشد، به کار برید همیشه درصدی از انرژی و فضای ذهن خود را در جهت ارتباط با قلب دیگران باز بگذارید.



تدبیر و تقدیر (15 خرداد)
خدایا به من قدرت و تدبیری عطا فرما که بتوانم آنچه را که قابل تغییر است عوض کنم و مطابق منطق زندگی ام به آن جهت دهم.همچنین پذیرش و انعطافی ده که تغییراتی را که در حد توان من نیست،پذیرا شوم.
عبارت بالا تفسیر یکی از گفته های خلیل جبران،شاعر و ادیب لبنانی است.مفهوم کاربردی این درخواست یا بهتر بگوییم این منطق بدون نقص زندگی زندگی،متعادل نمودن خواسته های نفسانی است.
هنگامی که درگیر خواستن و رسیدن به آرزوهای خود هستیم و برای آن تقلا و تلاش بسیار می کنیم معمولا این آمادگی را همزمان در خود نمی پرورانیم که در صورت اجرا نشدن آن،پذیرش داشته باشیم.فقط در صورتی می توانیم آمادگی لازم برای عوامل پیش بینی نشده و تقدیرات را در خود بپرورانیم که همان زمانی که متعهدانه در قلب تلاش های پر حرارت و مدبرانه ی جریان زندگی هستم و امید و کوشش به اوج می رسد،درست همان زمان در یک خانه ی غمیق و واعی فضای ذهن آمادگی و انعطاف بدون نقصی را در خود به وجود آوریم که آن آرزو ممکن است نه تنها براورده نشود بکه امکان دارد عکس آن اتفاق بیفتد.
در گرماگرم تمام فعالیت ها و خواسته های خود به هر دو فضای حقیقی(تدبیر)و (تقدیر)به یک نسبت اعتبار دهید.


آرزوی مردن (14 خرداد)
تحقیقات روان شناسی می گوید یک انسان معمولی در طول عمرش حداقل سه بار در ذهن خود مرتکب قتل می شود و این سه بار می تواند شامل کشتن خود یا دیگران باشد.
هربار که انسان در ذهن خویش آرزوی مردن خود یا دیگری را دارد، در واقع در ضمیر ناخودآگاه که ریشه ی اعمال و رفتارهای ماست، آن عمل را به طور واقعی انجام می‌دهد. هر زمان به هر دلیل موجه یا غیرموجه، وجود خود را اضافه می بینیم و می خواهیم بمیریم در واقع به میزان میل و گرایش درونی مان، مشغول خودزنی و خودکشی هستیم. زمانی که ما در دنیای ذهن و روان، خود را از صحنه ی زندگی کنار برده و می کشیم و حتی گاهی اندیشه را به آینده برده و بعد از مرگ حال و قضاوت اطرافیان را مجسم و صحنه سازی می کنیم، در واقع با امواج ذهنی خود، بخشی از شخصیت و نفس خویش را کشته ایم.
کسانی که در ترور کردن شخصیت خود مهارت دارند، قدرت تخیل آن ها می تواند فیلم نامه های متعددی بسازد که ریشه ی تمامشان در درخواست ها و آرزوهای اجرا نشده ی زندگی ارتباطی آن هاست. اگر بدانیم که در هر بار از این قتل نفس ها که ناآگاهانه به دست خود انجام می شود، چه گوهرهای گرانبهایی را از دست می دهیم، به طور مسئولانه تصمیم می گیریم که دیگر افکار خود را کنترل کنیم. وقتی شخص ناامید و افسرده در حال ساختن سناریوی مرگ خویش است، ناخودآگاه در حال ضعیف کردن انرژی حیاتی، امیال و انگیزه های مثبت، اراده و سایر بالقوه های ارزشمند خویش است.
در قتل نفس، انسان خود را می کشد ولی این نوع کشتن نصفه و نیمه است و فقط شامل مرگ بخشی از وجود او می شود. طبیعی است که هر هنگام که ذهن و روان ما تضعیف شود، مدارهای انرژی دستگاه ها و اندام های حیاتی بدن نیز دچار اختلال در نیروی زندگی می شوند.
میل به بیمار شدن و مردن که ریشه ی آن در جهل است، فقط با خودشناسی، تسلیم و پذیرش خواست خداوند و برتری آن به خواست خود و ایجاد پایگاه های امید در زندگی از بین می رود.

راهنمایی بی توقع (13 خرداد)
اگر می بینید کسی اشتباهات بزرگی می کند و راه را به کلی اشتباه می رود و به سرانجام تباهی یا ناکامی آن راه مطمئن هستید و از طرفی آن شخص مانند فرزند، همسر، دوست و همکار در دایره ی تعهدهای ارتباطی شماست، مطمئن باشید که می توانید مؤثر باشید. در این ورطه ی حساس، نوع عملکرد شما در جهت به وجود آمدن تأمل و خودنگری یا مقاومت و لجبازی بیشتر او بسیار تأثیرگذار و تعیین کننده است.
اگر کسی را در چنین شرایطی دیدید که در تاریکی خودمحوری، کمبودها و امیال خویش با سرعت در حال تاختن و رفتن به سمت پرتگاه شکست و در نهایت افسردگی است، تا آنجا که می توانید با ظرافت، هوشمندی و شکیبایی سرانجام این حرکت شبانه را با ذکر مثال به او نشان دهید. تمامی تلاش خویش را در قالبی که او از حرف ها و حضور شما آسیب نبیند، برای متوقف کردنش به کار برید. حتی بدون اینکه متوجه شود، از دیگر افراد ذی نفع و آگاه برای گفتگو با او استفاده کنید ولی فقط در صورتی موفق می شوید که در تمام مدتی که این تلاش با دل و جان را انجام می دهید، توقع نداشته باشید که به راهنمایی ها و هشدارهای دلسوزانه ی شما گوش کند.
در این فضای عجیب که به راهنمایی های دلسوزانه ی شما آغشته است، انتخاب را به دست او بسپارید؛ زیرا هرگونه توقع و سماجت از جانب شما می تواند به لجبازی و سماجت مضاعف او تبدیل شود، در حالی که راهنمایی و احترام به تصمیم گیری و انتخاب نهایی او سبب آرامش و اطمینان وی خواهد شد. کسی که دچار اشتباه و صدمه زدن به خود است فقط در آرامش خاطر می تواند بهترین تصمیم را بگیرد.


مشاوره (12 خرداد)
آمار جامعه شناسی و روان شناسی نشان می دهد که غالباً کسانی که پشیمانی را به طور مکرر در زندگی جاری تجربه می کنند، کسانی هستند که پیش از تصمیم گیری عجله می کنند و با افراد آگاه مشورت نمی کنند. همچنین این گونه افراد بیشتر تحت تأثیر هیجانات درونی خود هستند تا تحت تأثیر اندیشه های پخته ای که حاصل بردباری و افکار عمیق است.
در تصمیم گیری ها و انتخاب ها مانع هیجان خود نشوید؛ زیرا محرک و نیرودهنده ی اصلی وجود شما در هر حرکت و جابه جایی مادی و عاطفی در زندگی همان شور و انرژی حاصل از آن است. اگر انرژی زنده و پویای هیجان را سرکوب کنید یا حتی به آن عناد داشته باشید، پس از اتمام آن روند، خستگی و خشکی روان به وجود می آید.
در هر لحظه ی حرکت خود، از همان لحظه ی انتخاب و تصمیم گیری تا پیمودن طول راه از راهکارهای افراد باتجربه و آگاه پیرامون استفاده کنید، و اگر شخص مناسبی را پیدا نکردید حتماً با یکی از مشاورین اجتماعی یا خانوادگی مشورت کنید.
فراموش نکنید که قوای فیزیکی، بدن سالم، ذهن و اراده ی قوی ابزارهای خوبی برای حرکت هستند ولی این بالقوه های فردی فقط با راهکارهای درست و وجود نقشه ی صحیح راه می توانند کامل شوند.

 


آب و آفتاب  (11 خرداد)

اگر مطمئن شوید که انرژی و گرمای از دست رفته ی بدن خود را می توانید با آفتاب تأمین و جبران کنید، حاضر هستید که دوش گرفتن با آب سرد را از همین روزها شروع کنید؟
تماس با آب سرد و همچنین گرما و حرارت انرژی تابنده ی خورشید؛ این دو نعمت طبیعی و رایگان، تعادل زندگی بخشی در وضعیت جسم و جان به وجود می‌آورند. اثر نیروبخش و حرکت دهنده ی آفتاب باعث منبسط شدن عروق، تند شدن جریان خون و گرم و منبسط شدن پوست و ماهیچه ها می شود. همچنین تجربه ی آب سرد موجب تنگ شدن عروق، حرکت خون گرم زیرپوستی به سمت اندام های داخلی در نتیجه ایجاد سرما و انقباض در سطح و ایجاد گرما و انبساط در عمق بدن می‌شود. ایجاد التهابات و هیجانات عمیق و قدرتمند تنفس ها باعث دگرگونی و جابه جایی کلی جریان خون و انرژی عصبی در تمام سیستم فیزیکی می شود.
بر اثر انعطاف فیزیولوژیکی که کل سیستم اعصاب با سرمای آب و گرمای آفتاب تجربه می کند، فضای ذهن نیز از طریق دم و بازدم های خودبه خودی عمیق و جریان انرژی حیاتی از این تحول و جابه جایی، عمیقاً بهره مند می شود. می توانید پس از تجربه ی طبیعی، دگرگونی، شادابی و نشاط را در افکار خود نیز مشاهده کنید.
برای استفاده از آب و آفتاب این دو وسیله ی حیاتی ساکت، بی ادعا و در عین حال رایگان، حرکت اولیه ی تجربه با آب سرد را با هر سختی و مقاومت بالاخره به وجود آورید. تا به مرور به یک عادت خوش آیند تبدیل شود.

 


پالایش ذهن (10 خرداد)

برنامه های 24 ساعت زندگی روزمره ی خود را بر این منوال طراحی کنید که اولین دقایق روز را پس از بیدار شدن به تمرین دقت و توجه اختصاص دهید.

در این زمان انتخاب شده، بی حرکت بنشینید و چشم ها را ببندید. تمام سعی و کوششی را که برای فراهم نمودن مکان و زمان این تمرین صرف کرده اید، از این لحظه به توجه و مشاهده ی عوامل واقعی لحظه ی حال در جسم و ذهن خویش تغییر جهت دهید. در این لحظات با تنفس های طبیعی خود ارتباط برقرار کنید و فقط مشاهده گر رفت و آمد آن ها باشید. همچنین به حس های موجود در بدن توجه کنید. از افکار خود و صداهای بیرون نیز آگاه باشید. در این زمان با هیچ موردی، چه درونی و چه بیرونی عناد و مخالفت نداشته باشید و هر آنچه را که در این لحظه در جسم و فکر شماست، بپذیرید.

شما هنگامی یک مراقبه گر یا مشاهده گر واقعی می شوید که حتی با افکاری که در قالب مزاحم و پارازیت به ذهن شما می آیند، نه تنها اصطکاک نداشته باشید بلکه به آن ها خوش آمد نیز بگویید. این حقیقت را به خاطر داشته باشید که در حالت توجه و مشاهده، معمولاً ناخالصی ها و افکار در صحنه ی ذهن و آگاهی ظاهر می شوند و پالایش آن ها فقط با نظارت و پذیرش، صورت می‌گیرد.


این روزهای سال(9خرداد)

اگر در نیمکره ی شمالی زمین زندگی می‌کنید، حتما می‌دانید که این روزها جزء بلندترین و طولانی ترین روزهای سال هستند. صبح ها خیلی زود هوا روشن می شود و شب ها نیز خیلی دیر تاریک می شود. اوج این شرایط، روز آخر خردادماه است. زاویه ی تابش خورشید به این بخش زمین، مستقیم و نزدیک است و به همین سبب تأثیر آفتاب بر نباتات و موجودات زنده خیلی زیاد است.

اگر این روزها بتوانید آهنگ و برنامه ی کار و فعالیت های خود را طوری تنظیم کنید که صبح، هنگام سپیده از رختخواب بیرون بیایید و در نیمه ی روز نیز استراحت کوتاهی بکنید، به سلامتی فیزیکی و سیستم عصبی خود و نزدیک تر شدن به طبیعت کمک مؤثری کرده اید.

برای بیرون آمدن از خانه و بودن در فضای باز مانند کوهپایه یا دشت و یا حتی یک پارک که بتوانید روشنی آسمان را ببینید، برنامه ریزی کنید. بهترین زمانی که می‌توانید از وقت گذراندن در هوای باز و آفتاب و آسمان استفاده کنید، از صبح زود تا حدود ساعت 10 و 11 و عصر از ساعت 4 تا پیش از تاریکی است. در این دو نوبت تا می‌توانید جسم و حواس پنج گانه ی خود را از آفتاب و مجاورت با آب، گیاه، سنگ و... بهره مند کنید تا انرژی های کیهانی و آفتاب را که در نباتات به طراوت و شادابی تبدیل شده اند، به رایگان جذب نموده و انرژی آن ها را برای روزهای قحطی زمستان در وجود خود ذخیره کنید.



آخر خط (8 خرداد)

در مواقع ناامیدی و یأس و اندوه مربوط به آن چه می‌کنید؟ به دارو یا الکل و... پناه می‌برید؟ تلقین به نفس می‌کنید و خود را دلداری می‌دهید؟ برای رفع آن به کتاب، مشاور و اشخاص آگاه رجوع می‌کنید یا اقدامات شخصی که در حیطه‌ی تجربه، آگاهی و دانش شماست را انجام می‌دهید؟

به جز عامل اول، تمامی راهکارهای فوق در اینجا پیشنهاد می‌شود ولی راهکار مؤثری که در پیام امروز وجود دارد، دیدن انتهایی‌ترین نقطه آن روند یا حادثه‌ای‌ست که شما را به این درماندگی رسانده است یعنی: در شرایط بد، خود را برای بدتر و در شرایط خیلی بد، نطفه‌ی آمادگی برای بدترین را در خود ایجاد کردن. می‌گویند بالاتر از سیاهی رنگی نیست یا آب که از سرگذشت، چه یک وجب، چه صد وجب.

فقط آن زمان که خود را تمام و کمال برای آن جایگاه انتهایی که ممکن است مرگ، اوج بیماری، ورشکستگی کامل اقتصادی یا عاطفی و احساسی باشد، آماده می‌کنید، این جایگاه می‌تواند مانند طنابی باشد که توسط آن از این سیاه چاله ی اندوه و ناامیدی بیرون بیایید!

آن کس که در عمق یک بحران فرو رفته و در همان حال بتواند در شرایط بسیار بدتر از آن همچنان خود را پرانگیزه و امیدوار ببیند، زندگی را از آن خود کرده است.


بزرگ‌ترین دعا (7 خرداد)

چه چیزی می‌تواند بزرگ‌ترین و کامل‌ترین جایگاه یا هدفی باشد که انسان در آن آرامش و شور زندگی داشته باشد؟

سلامتی و تندرستی تا آخر عمر؟ این نمی‌تواند کامل باشد؛ چون خود وابستگی به سلامتی، آرامش را متزلزل می‌کند. ثروت و رفاه؟ این هم کامل نیست؛ چون در میان ثروتمندان افراد افسرده و ناراضی زیادی دیده می‌شوند. علم و دانش؟ خیلی از دانشمندان و فیلسوفان در اواخر عمرشان به افسردگی و حتی خودکشی رسیده‌اند. اگر هریک از اهداف دیگر نظیر این‌ها را عمیقاً بررسی کنید، خواهید دید که هیچ‌یک از آن‌ها در برگیرنده‌ی آرامش و شور زندگی نیست.

انسان فقط در صورتی به آرامش و خوشبختی حقیقی می‌رسد که برای هر پیش آمد یا هر موجی در اقیانوس زندگی آمادگی داشته باشد. یگانه جایگاهی که می‌تواند ما را به اقیانوس بی‌انتهای زندگی نزدیک کند و در عین حال در جایگاه یکی بودن و دوستی با امواج غیرقابل پیش‌بینی آن نگاه دارد، فقط پذیرش است.

قبول کردن و پذیرفتن هر آنچه که تاکنون بر اثر کوشش‌های گذشته به وجود آمده، آرامشی عمیق ایجاد می‌کند. تلاش و حرکت برای آنچه که می‌خواهیم در آینده نیز داشته باشیم، خود شور و وجدی فراوان تولید می‌کند. پذیرش آنچه که علی‌رغم تمام تلاش‌ها ممکن است در آینده به دست نیاید، اطمینان و آرامش ما را تا کرانه‌های آینده گسترش می‌دهد.


باغ و باغبان (6 خرداد)

یک بذر یا نهال از زمانی که در زمین نشانده می‌شود تا زمانی که بارور گردد به مراقبت ویژه نیازمند است تا میوه و نتیجه‌ی دلخواه باغبان به دست آید. این مراقبت در روزها و دوران نخستین کاشت بسیار فشرده و دقیق‌تر از زمانی‌ست که مراحل رشد آغاز می‌شود.

یک ایده یا تصمیم جدید که آبستن روندی پویا و فضای انتخاب شده و جدیدی در زندگی است، مانند بذری‌ست که در زمین ذهن کاشته می‌شود. در صورت رسیدگی و توجه باغبان، ریشه‌ی آن می‌تواند در عمق «ضمیر نیمه آگاه» فرو رود و از مواد غذایی که او با عملکردهای مناسب گذشته‌ی خود در آنجا ذخیره کرده است، تغذیه کند و با همین آهنگ به مرحله‌ی رشد برسد.

همچنین به محض دریافت و جذب یک ایده، شخصیت عامل و هشیار وجود به عنوان باغبان هستی درون می‌تواند به کندن علف‌های هرز افکار و خواسته‌های متضاد با آن ایده و درآوردن سنگ و کلوخ‌های حسادت، خشم و کینه مشغول شدن تا فضای خالی برای حرکت و رشد ریشه به وجود آید.

وقتی نهال نورس شما جوانه زد، فقط به آب و نور کافی نیاز دارد. آب را از چشمه‌ها و جویبارهای امید و افکار مثبت و نور را از خورشید توجه تهیه کنید.


امید (5 خرداد)

امید جایگاهی‌ست که بدون آن زندگی خسته کننده و فاقد روح و انرژی برای حرکت‌های سازنده‌ی آینده می‌شود.

امید نهال در حال رشدی‌ست که جهت آن همیشه به سوی «آینده» و ریشه و پایه‌ی آن در زمین محکم «حال» استوار است و همیشه از لحظه‌های موجود تغذیه می‌کند.

کسی که واقعا می‌خواهد زندگی خویش را از حالت یکنواخت و خطی خارج کند و به راستی خلاق و زنده‌دل باشد، باید بداند که امید به حرکت‌هایی که انجام می‌دهد مانند ذخیره یا نیروی سوختنی است که ارابه‌ی سنگین تن و ذهن فرد را از زمین‌های منجمد تکرار و عادت‌های دست و پا گیر گذشته‌اش جدا نموده و در جاده‌ی زندگی، سبک و با سرعت حرکت می‌دهد.

کسانی که دارای گذشته‌ای شفاف و سبک هستند، اکسیر امید را می‌توانند با درک نیاز خود به آن و سپس با یک تصمیم گیری به وجود بیاورند. اگر شما جزو کسانی هستید که هم اکنون ذهن خود را بر اثر دوران سنگینی که در گذشته داشته‌اید، درگیر و جامد حس می‌کنید، بدون اتلاف وقت تک تک وزنه‌های بار و تعهدهای عقب افتاده خود را که باید تاکنون انجام می‌دادید، با برنامه ریزی دقیق و اجرای صبورانه یک به یک آن‌ها از شانه‌ها و ستون فقرات فقرات ذهن و روان خویش زمین بگذارید تا کوه‌های یخی پوشاننده‌ی اقیانوس زمان حال، کنار رفته و امواج شفاف و پرانرژی امید در آن پدیدار شوند.


رخداد بد (4 خرداد)

وقتی خبر خیلی بدی را می شنوید، خودکارترین واکنش شما چیست؟غمگین می شوید و نا امیدانه در خود فرو می روید؟فورا دیگران و افراد مربوط را مقصر می کند و عصبانی می شوید؟دل شوره و نگرانی می گیرید؟یا مجموعه ای از حالات گفته شده را پیدا می کنید؟ببینید کدام یک از سه حالت اندوه،خشم و نگرانی،زودتر وبیشتر از بقیه در شما ظاهر می شود؟پیشنهادی که در اینجا وجود دارد و شما را به اجرای آن دعوت می کند این است که تلاش نکنید این حالبیرون آمده را پنهان و یا با فشار و زور دوباره به درون بفرستید و اصطلاحا آن را سرکوب کنید زیرا شنیدن آن خبر و جو خوش آیند سبب وجود این حالت نشده است.روانشناسان و همچنین فیلسوفان تمدن های پیشین بر این باورند که آن حال و احساس نا خوشایند از دیر زمان در ضمیر ناخوداگاه ما پنهان بوده و آن رخداد بد فقط باعث شده است که آن حالت دیده و آشکار شود.موثرترین و بهترین شیوه ای که می شناسید،برای یافتن و پذیرش آن بحران بکار برید ولی با حال کنونی خود مطلقا عناد نورزید تا عصاره ی آن حس ناخوشایند مانند یک کورک چرکین ذره ذره بیرون آید و آن رخداد بد،سبب برای سبک و تصفیه شدن شما شود.


هر روز، روزی تازه (3 خرداد)

امروز یا فردا زمانی بین تاریکی صبح و طلوع آفتاب یا بین غروب آفتاب و تاریکی به یک بلندی یا خارج از شهر بروید و به آسمان نگاه کنید روز بعد در همان زمان و همان محل دوباره به آسمان نگاه کنید ولی این بار خیلی کنجکاوتر و دقیق‌تر این دیدار را انجام دهید. اگر عمل شما به حد کافی پویا و جستجوگر باشد، متوجه می‌شوید که ساختار نور و فضایی که با دیدگان خود دریافت می‌کنید حتی اگر هر دو روز آسمان صاف و بدون کوچکترین لکه‌ی ابر باشد، با روز قبل متفاوت است.

تفاوت محیط پیرامون در برگ درختان، زندگی حیوانات و در تمام زوایای این جهان بزرگ هر لحظه آشکار و مرئی است. این تفاوت در تمامی چند میلیلارد یاخته‌ی تن، دم و بازدم ما و جریان‌های انرژی حیاتی جسم و ذهن نیز وجود دارد.

به جرأت می‌توانیم بگوییم که هیچ دو «لحظه»ای در این هستی بزرگ شبیه هم نیست و هرلحظه همه‌چیز از درون و بیرون در حال نو و تازه شدن است ولی حجابی ستبر و پوشاننده با نام افکار بی‌وقفه و گفتگوی درونی، همیشه به عنوان یک مانع، از دیدن این واقعیت و حرکت و تغییرات محیطی جلوگیری می‌کند.

اگر واقعاً می‌خواهید که هر روز را یک روز جدید ببینید و واقعیت تازه بودن لحظات را تجربه کنید، از امروز کوچک‌ترین اعمال خود مانند مسواک زدن، دوش گرفتن، آماده کردن صبحانه، خوردن، آشامیدن و رانندگی کردن را به صورتی انجام دهید که انگار مهم‌ترین و دقیق‌ترین کارهای این دنیا را انجام می‌دهید.


کندن از وابستگی (2 خرداد)

آیا می‌دانید که یک وابستگی یا دل کندن از آن می‌تواند روی احوال درونی و زندگی ما اثری عمیق داشته باشد؟ و عملکرد اکنون ما در قبال آن می‌تواند سبب نگرانی و مشکلات بیشتر یا باعث خلاقیت و آرامش بیشتری شود؟

به خانه، شهر، کشور و اشیایی که نسبت به آن‌ها وابستگی زیادی دارید، این بار با نگرشی دیگر نگاه کنید و ببینید که آیا آنچه لازم بوده مانند تعهد و رسیدگی به آن‌ها از جانب شما انجام شده است؟

در حال حاضر ببینید آن مورد وابستگی که جزء اشیا و یا مکان بوده و در گذشته از آن استفاده‌ی خاصی می‌کردید، آیا مأموریتش به اتمام رسیده و اکنون فقط به دلیل وجود خاطراتی که در آن نهفته است، می‌خواهید آن را داشته باشید؟ اگر جواب مثبت است باید بدانید که وقت آن رسیده که به زمان مالکیت خود پایان دهید.

در چنین حالتی که هم شما عوض شده اید و هم کاربری آن تغییر کرده، باید بدانید که دیگر آن اتصال انرژی زنده مثل سابق برقرار نیست و آن مورد وابستگی، دیگر فاقد دستاوردها و امتیازاتی‌ست که در گذشته داشته است. حتی می‌تواند برعکس نیز عمل کند؛ یعنی برای حفظ و نگهداری آن شاید مجبور شوید که وقت و انرژی و هزینه زیادی صرف کنید.

زمانی که وابستگی، دل و ذهن ما را به بند کشیده، فقط چشم‌پوشی از لذات فسیلی و جایگزین کردن قاطعیت و تصمیم‌گیری بر سستی و رخوت می‌تواند شرایط را کاملاً تغییر دهد.


دام جنگ و کلید پذیرش (1 خرداد)

عوامل ناسازگار و شرایط سخت همیشه دو اثر کاملاً متمایز و از هر جهت متفاوت در بطن خود برای عموم انسان‌ها دارند.

شرایط انتخاب نشده‌ی به ظاهر ناگوار می‌تواند کسی را که درگیر با آن است واقعا به افسردگی و فروپاشی اعصاب دچار کند و در بعضی افراد باعث خودکشی نیز بشود. اگر همین شرایط و یک یک عوامل پیش‌بینی نشده و برهم‌زننده‌ی آرامش و راحتی درون با پذیرش توام باشد، می‌تواند مانند نرمش و ورزش روح و روان عمل کند و پس از طی یک دوره‌ی مشقت و سختی، فرد تواناتر و مقاوم‌تر از پیش شود.

حتماً مثال‌های زنده‌ی این رخداد را در اطراف خود دیده‌اید که کسی پس از گذران یک مصیبت مانند مرگ یا بیماری یکی از عزیزان خود تبدیل به یک ابلیس واقعی شده که جز عناد و بدبینی و ناشکری چیز دیگری را نمی‌شناسد و فرد دیگر با تجربه‌ای به مراتب دردناک‌تر و اندوهی عمیق‌تر، چنان تحول و دگرگونی اساسی در وجودش آشکار می‌شود که گویی تمام عوامل درونی او تا این لحظه منتظر بوده‌اند که این واقعه‌ی به ظاهر بدآهنگ به وجود آید تا فرشته‌ی درون او که سال‌ها منتظر بوده، بیرون جهد و همراه خود آرامش، محبت، مودت و حتی خرد و دانش معنوی او را بیرون بیاورد.

ورود به جهنم شیاطین عناد، بدبینی، ترس و خشم از طریق جنگ درونی و نپذیرفتن شرایط و ورود به بهشت فرشتگان عشق و خرد درونی فقط با شاه کلید پذیرش و انعطاف امکان‌پذیر است.

پیش از آن‌که «رخداد» شما را غافلگیر کند شاه کلید «پذیرش» را تهیه کنید.


مهارتی به نام توجه (31 اردیبهشت)

توجه تحولی‌ست در جریان عبور انرژی حیاتی از حواس و سیستم عصبی؛ در حالی که تمرکز تغییری‌ست در جریان افکار و اندیشیدن.

توجه را حیوانات شکارچی مثل مار، گرگ، شیر، ببر، پلنگ و گربه هنگام شکار با مهارت به کار می‌برند. کودکان نیز به شکلی کاملاً خودبه‌خودی در استفاده از آن مهارت دارند و در بازی‌ها و تفریحاتشان به وضوح دیده می‌شود.

توجه یا دقت، بسیار بنیادی‌تر، پایه‌ای‌تر و اصیل‌تر از تمرکز فکر است. کسانی که فن توجه را با تمرین‌های واقعی یاد گرفته‌اند، به خوبی می‌توانند هرگاه که بخواهند افکار و جریان اندیشه‌ی خود را بر موضوع دلخواه‌شان تمرکز دهند.

ریشه‌ی تمرکز فکر و تمامی کفایت‌ها و کارایی‌های ذهن در دقت و توجه است. در این فضای ریشه‌ای، گفتگوی درونی به‌طور خودکار و بدون تلاش متوقف می‌شود و هشیاری و مرکزیت یافتن قوای روانی، جایگزین آن می‌شود. این شیوه‌ی گوهربار را می‌توانید به دو صورت بیاموزید؛ راه اول، پیوند و اتصال با امور معمولی روزمره مانند کار، ورزش، نیایش، دوش گرفتن، خوردن و نوشیدن است. راه دوم، هم‌جوار شدن و برقراری ارتباط با بزرگ‌ترین اساتید بی‌ادعای این پدیده یعنی کودکان و حیوانات شکارچی است.

نزدیک‌ترین حیوان شکارچی برای کسانی که در طبیعت نیستند، گربه است. هروقت که با یک گربه‌ی خانگی یا کودکی سالم و پر‌انرژی نزدیک و هم‌جوار هستید، سعی کنید با دیدی عمیق و کنجکاو به همه‌ی احوال خودبه‌خودی و حالت‌های چشم، صورت و فرم و عضلات بدن او توجه کنید و با دقت نگاه خود، فن توجه کردن به امور حتی خیلی ساده را از او عمیقاً بیاموزید.


آگاهی و اختیار (30 اردیبهشت)

عاملی که می‌توانیم آن را «جبر» بنامیم، مجموعه‌ای از ژن، توارث از نسل قبل و اکتساب‌ها از محیط است که تا این لحظه اختیاری در انتخاب آن‌ها نداشته‌ایم ولی «اختیار» یا انتخاب آزاد، تغییر و تحولات آگاهانه‌ای‌ست که در طول زندگی در خود ایجاد می‌کنیم.

ممکن است از خود پرسیده باشید که بزرگ‌ترین تحول آگاهانه‌ای که می‌تواند همچون چتری سایر تحولات انسانی را زیر پوشش خود قرار دهد، واقعاً چه چیزی می‌تواند باشد؟ فیلسوفان، مربیان و مشاوران علوم انسانی، روان‌شناسان و جامعه‌شناسان می‌گویند که بالاترین تحول و فضیلت، داشتن صداقت، دوستی و عشق به همه‌ی موجودات، خودشناسی و غیره است.

چتر یا ظرف بزرگی که بتواند تمام کمبودهای انسان امروز را در فضای خود جای دهد، فقط «آگاهی» به معنی هشیار بودن است. مفهوم کاربردی آگاهی، دیدن بسیط و بدون واسطه ذهن یا اکتساب‌هاست. آگاهی یک جابه‌جایی‌ست که در لحظه اتفاق می‌افتد. تمامی عوامل فوق می‌توانند کلید یا محرکی برای روشن نمودن آن باشند ولی خودش مطلقاً از جنس آن‌ها نیست.

آگاهی به طور مستقل، فقط با همت برخاستن از بستر نمناک گذشته و قیام برای ارتباط با لحظه‌های موجود، متولد می‌شود و فقط در آن صورت می‌توانید فضای انتخاب و اختیار را به رطوبت و سنگینی جبر چیره کنید.

برای این تجربه‌ی اصیل، آن را هرگز به آینده حتی به آینده‌ی خیلی نزدیک موکول نکنید. از همین لحظه، همت این قیام را در خود متولد کنید.


ساختن (29 اردیبهشت)

آیا واقعا می خواهید متحول شوید و به راستی تولدی دیگر را تجربه کنید؟ می‌خواهید آنچه تاکنون به عنوان اخلاقیات و فرزانگی می‌شناختید و جای آن فقط در ذهن و باورهای شما بود، از این پس جزء جدانشدنی عادت‌ها و رفتار شما شود؟

برای رسیدن به این خواسته باید عمیقاً و مخلصانه نقاط ضعف، نقص و کمبودهای‌تان را از خود و دیگران بپرسید. پس از شناسایی ضعف‌ها و کمبودها و پذیرفتن آن‌ها، متضادشان را پیدا کنید. مثلاً متضاد ترس، اطمینان و متضاد خشم، آرامش و به همین صورت مقابل انتقاد و غیبت کردن، حسن‌جویی و مقابل مقصر شمردن دیگران، مسئولیت‌پذیری است.

در این مرحله دیگر به عیب و کمبودهای خود فکر نکنید بلکه با یک انگیزه و انعطاف‌پذیری بی‌همتا و اطمینانی محکم شروع کنید به ایجاد و خلق متضاد صفتی که خود را تاکنون گرفتار آن می‌دیدید.

پس از آن هربار که به آن عادت کهنه و مزاحم فکر کردید، به‌طور ارادی توجه خود را به متضاد آن تغییر جهت دهید؛ مثلاً اگر گاهی دل‌شوره و نگرانی به شما غلبه می‌کند، تمام توجه و انرژی خود را بر اطمینان به شرایط جاری و کنونی و اصولاً فضای آرامش معطوف کنید. هرگز به آینده‌ای که از آن نگرانی دارید و هیچ‌کس هم واقعا نمی‌داند که چه پیش خواهد آمد، فکر نکنید.

با همین روش، به پرورش و رشد پدیده‌ای با جنسی کاملاً متفاوت با صفت اولی بپردازید. با هویت یافتن این مولود جدید، دیگر آن عادت کهنه و سنگین محیط را برای زیستن خود مساعد نمی‌بیند و خودبه‌خود مانند چوب خشک و سوخته‌ای به زمین می‌افتد.


جریان خشم! (28 اردیبهشت)

در هر عصبانیتی متناسب با شدت آن، یک جریان ناگهانی نیروی عصبی به سمت بالا یعنی دست ها، شانه ها، گردن و بالاخره به سمت سر و مغز هجوم می برد. گاهی شدت جریان این موج الکتریکی خشم به قدری قوی است که مخاط بسیار ظریف موجود در گوش، چشم، پره های بینی و مغز، ظرفیت پذیرش این حمله ی ناگهانی انرژی را ندارد و جداره ی نسجی و مویرگ های آن پاره می شوند.درست مانند این است که به تعدادی لامپ کوچک 6 ولتی، برقی با ولتاژ 220 وارد شود، بدیهی ست که بلافاصله لامپ ها می سوزند.

بسیار دیده شده که در یک عصبانیت شدید، پرده ی گوش آسیب می بیند یا مویرگ های قرنیه ی چشم و پره های بینی پاره شده و سبب خون ریزی می شود و یا سلول های ظریف و دقیق مغز بر اثر عدم تحمل این طوفان یا حمله ی انرژی ذعصبی دچار خون ریزی شده و گاه به سکته ی مغزی منجر می شود.

واقعیت این است که هر جریان یا موج عصبانیت، به تناسب شدت و میزان آن، با کشته و مجروح کردن تعدادی از سلول های ظریف 6 ولتی سیستم عصبی صحنه را ترک می کند. بدانید که یاخته هایی هستند که اگر از بین بروند برخلاف سلول های دیگر بدن هرگز جایگزین نمی شوند. اگر شما گه گاه قربانی این طوفان می شوید، با تجزیه و تحلیل تاثیر خشم بر خود و محیط و تمرین مرتب آرامش عمیق و یا شاید با کمک یک مشاور آگاه یا یک مربی دلسوز یوگا، جریان خشم خود را کنترل کنید.


دو نوع دل (27 اردیبهشت)

چه تفاوتی بین معانی این عبارات وجود دارد؟هر چه دلم خواست به او گفتم.دلم می خواهد و به هیچ کس هم مربوط نیست. دلی از عزا در آورم و هر چه خواستم خوردم.دلم خواست و هر کاری خواستم کردم.دلم تنگ شده.حس همدلی با او دارم.او در دلم جا دارد.دلم از شور و شوق لبریز است......ظاهرا همگی از یک دل حرف می زنند ولی جایگاه آنها کاملا متفاوت است.

در یکی فقط خواستن و خود کامگی وجود دارد و هیچ محدوده و انتهایی در آن نیست و از میل به خورده خوریپر خوری،خواب زیاد،غیبت کردن،رابطه جنسی و مصرف مواد مخدر تا بزه کاری و جنایت و خلاصه هر کاری که ریشه آن کمبود ها و عقده های روانیست،می تواند در آن وجئد داشته باشد.اگر به این دل میدان بدهیم،ویرانگر بزرگی خواهد شد.این همان چیزی است که در ادبیات عرفانی ما {نفس عماره}نامیده شده و اگر در سلطه ی عقل نباشد،خرابی های آن سبب بروز مشکل در زندگی فردی و اجتماعی می شود.

دل دیگر آغشته از احساسات پاک مانند دوست داشتن بدون توقع و شفقت و مهر بی قید و شرط است.این دل را هیچ کس و هیچ فرهنگی نمی تواند به کسی بدهد ولی می توان آن را متجلی کرد.

دل همه ی انسانها به طور بالقوه دارای مهر واقعی و شهامت و قدرت است ولی تجلیات آن در برخی وجود دارد و در برخی دیگر نه تنها موجود نیست بلکه عکس آن مشاهده می شود.پاسخ ندادن و وسوسه ها و تمنایهای دل اولی و تجربه ی مکرر لذت و سرور در صفات دل دومی،باعث متجلی شدن محتوای آن می شود.


انتخاب آرزو (26 اردیبهشت)

روانشناسان می گویند کسی که آرزو وخواسته ندارد،بدون انگیزه و گرمای زندگی  و انسان افسرده ای است.گفتنیست کسانی هم که آرزو و خواسته های بی شمار و انبوهی دارند،ذهنشان نا آرام،آشفته و فاقد شادی و سرور واقعی است.کسی که خواسته هایش روشن و دارای جهت هماهنگ است و برای آنها می کوشد،آدم موفق و توانایی است.

ملاحظه می کنید که داشتن و نداشتن خواسته به تنهایی نمی توانند تعیین کننده و ضامن سلامت ذهن و روان باشد بلکه چگونگی نوع خواسته ها و نیت و موتور گرداننده پشت آنها می تواند اطمینان و آرامش نهایی را به صاحب آن بدهید.

در اینجا لازم است  که خود را در شرایطی مجسم کنید که به آرزوی خود رسیده اید و هر آنچه را که می خواستید،اکنون وجود دارد.حال ببینید که ادامه روند خواسته ها به کجا میرسد؟اگر شرایط را مثبت می بینید،آن راه را ادامه دهید.

رسیدن به خواسته ها به تنهایی هیچ گونه رهایی و رشد ویژه ای ندارد.حتی دستیابی به برخی از آنها می تواند بار مشکلات فردی و اجتماعی ما را سنگین تر کند. فقط اگر خواسته ها با پیش بینی،آینده نگری و ملاحظه خود و دیگران انتخاب شوند.دسترسی و تجربه آنها می تواند آینده را از آرامش و انرژی سرشار کند.در این این صورت پشیمانی و ناکامی دوباره در انتظار نشسته است.

تمیز کردن دل (25 اردیبهشت)

دل یا حوزه‌ی عواطف و احساسات وسعتی دارد به پهنه‌ی فضای بی‌انتهای کیهان و قدرتی در آن نهفته است که اگر بیدار شود همچون آثار مولوی، خیام، حافظ، شکسپیر، و کشفیات انیشتین و پروفسور حسابی و... می‌تواند صدها و هزاران سال منبع تغذیه‌ی تمام تشنگان فرهنگ در جهان باشد.

دل را باید گشود و از حجاب‌های پوشاننده‌ی آن پرده‌برداری نمود تا قدرت و عظمت آن به ظهور برسد. حجاب‌ها یا به زبانی دیگر عایق‌ها و نارساناهایی که این حوزه‌ی پرقدرت و ذی‌شعور را پوشانده است، چیزی جز رنجش‌ها، کینه‌ها، خشم‌های ناخواسته، ترس‌ها، نگرانی‌ها، هیجانات عصبی و خواسته‌های ناهماهنگ نیستند. بیشتر عرفا و شعرا امکانات بالقوه‌ی دل را با عبارت «قدرت عشق»  بیان کرده‌اند.

عواملی که می‌توانند پرده و حجاب‌های پوشاننده‌ی دل را از میان بردارند، عبارتند از بخشیدن برای کنار زدن پرده‌ی رنجش و کینه، تمرین آرامش برای تسکین پرده‌ی ملتهب خشم، تمرین بودن در لحظه برای خنثی نمودن نگرانی و ترس و بالاخره تجربه‌ی شعف و لذت حضور داشتن یا در زمان حال بودن برای پس زدن حجاب هیجانات عصبی و شهوات و خواسته‌ها. کسی که با شکیبایی و تداوم و در پناه «قدرت عشق» اقدام به پالایش صفات منفی خود می‌کند، شعور و آگاهی زنده و موجود در کیهان، رهایی و بی‌کرانگی را به او هدیه می‌دهد.


تمیز کردن دل (24 اردیبهشت)

دل یا حوزه‌ی عواطف و احساسات وسعتی دارد به پهنه‌ی فضای بی‌انتهای کیهان و قدرتی در آن نهفته است که اگر بیدار شود همچون آثار مولوی، خیام، حافظ، شکسپیر، و کشفیات انیشتین و پروفسور حسابی و... می‌تواند صدها و هزاران سال منبع تغذیه‌ی تمام تشنگان فرهنگ در جهان باشد.

دل را باید گشود و از حجاب‌های پوشاننده‌ی آن پرده‌برداری نمود تا قدرت و عظمت آن به ظهور برسد. حجاب‌ها یا به زبانی دیگر عایق‌ها و نارساناهایی که این حوزه‌ی پرقدرت و ذی‌شعور را پوشانده است، چیزی جز رنجش‌ها، کینه‌ها، خشم‌های ناخواسته، ترس‌ها، نگرانی‌ها، هیجانات عصبی و خواسته‌های ناهماهنگ نیستند. بیشتر عرفا و شعرا امکانات بالقوه‌ی دل را با عبارت «قدرت عشق»  بیان کرده‌اند.

عواملی که می‌توانند پرده و حجاب‌های پوشاننده‌ی دل را از میان بردارند، عبارتند از بخشیدن برای کنار زدن پرده‌ی رنجش و کینه، تمرین آرامش برای تسکین پرده‌ی ملتهب خشم، تمرین بودن در لحظه برای خنثی نمودن نگرانی و ترس و بالاخره تجربه‌ی شعف و لذت حضور داشتن یا در زمان حال بودن برای پس زدن حجاب هیجانات عصبی و شهوات و خواسته‌ها. کسی که با شکیبایی و تداوم و در پناه «قدرت عشق» اقدام به پالایش صفات منفی خود می‌کند، شعور و آگاهی زنده و موجود در کیهان، رهایی و بی‌کرانگی را به او هدیه می‌دهد.


تمرکز فکر (23 اردیبهشت)

درباره‌ی روش‌های کلاسیک و خطی تقویت ذهن، در کتاب‌های مختلف بسیار گفته شده است. شیوه‌های تمرکز فکر همیشه میلیون‌ها علاقه‌مند را به فراگیری این هنر جذب می‌کند ولی فقط آدم‌های حقیقی که قوانین پنهان موجود در زندگی را از قوانین فیزیولوژیکی، ذهن و روان جدا نمی‌پندارند، فنون واقعی پرورش ذهن را از دل روزمرگی به ظاهر یکنواخت و زندگی جاری استخراج می‌کنند.

بالابردن قدرت «تمرکز فکر» به طور مستقیم و بدون هیچ‌گونه ابهامی از طریق برنامه‌ریزی و ایجاد نظم و آئین در زندگی شبانه‌روز و تعهد به اجرای آن‌ها به وجود می‌آید.

ذهن و فکر، طبیعتی بسیار بی‌ثبات و همیشه متمایل به پراکندگی دارد؛ این خصیصه‌ی ذهن است. وقتی شما یک برنامه‌ی از پیش تعیین‌شده مانند برداشتن یک دوره زبان یا کامپیوتر یا یک کار مستمر منظم را انتخاب کرده و با ذوق و علاقه و تعهد به خود، پیگیرانه آن را اجرا می‌کنید و در هر زمان که امیال یا رخوت و بی‌برنامگی خواست شما را منحرف کند، با قدرتی توام با شکیبایی دوباره گرایش خود را به تعهد تبدیل می‌کنید، در اصل مشغول کنترل و مرکزیت دادن به افکار خود هستید.

در حین اجرای تعهدها، سستی‌ها و جاذبه‌های انحرافی مانند اشباحی در تاریکی جلوی شما می‌آیند. وقتی دوباره با روشن کردن چراغ تعهدهای بزرگ خود می‌بینید که آن‌ها فقط توهم بودند و به راه خود ادامه می‌دهید، به‌طور ناخودآگاه در گذار از زندگی حقیقی و جاری، مشغول متحد و متمرکز کردن هزاران واحد مینیاتوری گسیخته در سطح ذهن، روان و نیروهای درونی خود هستید.


دو اَبَر ابزار (22 اردیبهشت)

فقط زمانی می توانید به اثر دعای اطمینان داشته باشید که ذهن شما بدون هیچ گونه وسوسه و تردید، متمرکز و محکم باشد و میل و گرایش قلبی شما نیز بدون هیچ گونه لرزش و تمایلات دیگر، در همان فضای خواسته ی قلبی تان ثابت بماند.

دو ابزار «ذهن» و «دل» یعنی منطق و میل، ابرقدرت هایی هستند که فقط وقتی با هم متحد شوند، قدرت و تاثیر پیدا می کنند.

بسیاری از افراد در هنگام دعا، با تمام وجود می خواهند ولی تمرکز و حضور ذهن دارند. گروهی دیگر ذهنی دقیق و متمرکز دارند ولی امیال و خواسته های گوناگون آن ها فضای دل شان را چنان آشفته و متلاطم کرده که دیگر دعای آنها تاثیر لازم ندارد.

دو گروه از آدم های عادی همیشه دعایشان مستجاب می شود: پیران سبک بال و بی گناه و کودکان معصوم. قدیسین و پرهیزکارانی نیز هستند که دل آن ها صاف و عاری از بغض و کینه و نگرانی است؛ همچنین ذهن آن ها سبک و در اختیارشان است و بدون اینکه سعی و تلاش کنند، امواج توجه و تمرکز آنان ارسال کننده های پر قدرتی هستند.

دو گروه متحد و یگانه ای که بر اثر سرور و شادی درونی ایجاد می شود، معمولا هیچ گونه خواسته ای وجود ندارد ولی اگر هم به وجود بیاید، آن درخواست به علت بودن در چنین محیط آماده ای به فعل تبدیل می شود. بنابراین پیش از آنکه توقع خواستن را پرورش دهید، سعی کنید که این دو ابر ابزار نیمه آسمانی خود را شفاف، براق و موثر کنید.

 

آینده از آن کیست؟( 21 اردیبهشت)


زیست شناسان می گویند در آینده گونه های مختلف حشرات به قدری زیاد و متنوع می شوند که قادر خواهند بود تمام کره ی زمین مالک شوند.
حشرات در نوع خود موجوداتی بسیار مقاوم و قوی هستند. آن ها شاخک های حسی بسیار دقیق و حساسی دارند و به راحتی می توانند پیام ها یا اطلاعات زیست-محیطی بیرون را بگیرند و مطابق آن ها واکنش مناسب نشان دهند و فیزیولوژی خود را با محیط تطبیق دهند. واقعیت مذکور در علم زیست شناسی برای انسان امروز این پیام را دارد که داشتن شاخک حسی قوی یعنی داشتن ارتباط واقعی با محیط زندگی.
حشرات در هر لحظه پیام های دقیق و درستی از زیستگاه خود می گیرند و محیط را با دقتی ورای تصور انسان می سنجند و شناسایی می کنند. این شناسایی بدین علت نیست که اطلاعات تاریخی و جامعه شناسی آن ها افزایش یابد! بلکه به این علت است که بتوانند در تمام طول زندگ خود نسبت به محیط سرد و منجمد یا مرطوب و گرم و خشک و بی آب یا قارچی و متعفن و یا بدون غذا و آب و غیره واکنش های مناسبی داشته باشند. به عنوان مثال سوسک های خانگی امروز در مقابل سم های ساخته شده به دست انسان خیلی مقاوم تر از نسل های قبل هستند.
راز ماندگاری حشرات که این گونه آنان را قوی، مقاوم و متمایز از سایر موجودات بارآورده است، فقط در یک چیز است:
"قدرت تطابق و سازگاری با محیط"


آب سرد و صورت (20 اردیبهشت)

حتماً می دانید کسی که از هوش رفته اگر آب سرد به صورت او پاشیده می شود، دوباره به هوش می آید. زیر پوست گونه ها یعنی طرفین تیغه ی بینی، اعصاب خاصی وجود دارد که ارتباط مستقیم با سطح هوشیاری و آگاهی انسان دارد. سرما، به خصوص آب سرد آن را تحریک و گرما آن را تخدیر و بی حال می کند در نتیجه شخص خواب آلود می شود.

می توانید در طول روز چندین بار با شستن صورت با آب سرد، نشاط و سرزندگی خود را تجدید کنید و هرگاه که نیاز دارید، از این وسیله ی قابل دسترس و بدون هزینه در افزایش انرژی حیاتی خود استفاده کنید.

در تمام مراسم مذهبی و عرفانی استفاده از آب برای غسل و وضو پیش از مناسک توصیه شده و بر آن همیشه به عنوان یک رکن اساسی تاکید می شود. علت این موضوع تاثیر آب سرد در بالا رفتن سطح هوشیاری و آگاهی ست.

از این شیوه ی کهندر مواقعی که می خواهیدحال و هوای ذهنی و نیروی عصبی خود را تازه کرده و بیداری و نشاط ذهنی و روحی را جایگزین خواب آلودگی و رخوت کنید.


حرکت شما (19 اردیبهشت)

وقتی انسان در مسیرخودسازی و تحول است، همیشه حرکت می کند. این سیر حرکت باعث جدایی و دور شدن از گذشته می شود. گاهی این فاصله در ذهن کسی که در حال حرکت است به میلیون ها کیلومتر می رسد. او حرکت می کند ولی نزدیکان او در همان زمان و مکان  با همان  عادت ها و تفریحات سابق باقی می مانند.

هنگامی که در راهشناحت خود و جهان پیرامون به تعمق جانانه می پردازید و هر روز  احوال جدیدی مطابق با حرکت  و سیر آگاهی خود به دست می آورید، به خوبی مشاهده می کنیدکه این تغییر احوال در سطح ارتباط با آدم ها، درک های جدید، مدیریت نوین بر زندگی جاری و حتی ارتباط با حیوانات، گیاهان، تغذیه ی فردی و در سطح انرژی جسمی و روحی شما نیز آشکار و ملموس می شود.

تقریباً تمام کسانی که در جایگاه تحول قرار می گیرند، در یک مورد وجه اشتراک دارند و آن ارتباط هایی است که با گذشته و آگاهی و شناخت آن زمان برقرار می شود. در این جایگاه پویا، سروری که از حرکت زنده ی روح به وجود می آید باعث ذوب شدن توقعات، رنجش ها، نگرانی ها و هوس های گذشته ی او می شود ولی طرافیان هنوز درگیر و وابسته به همان عادت ها هستند.

اگر کم و بیش چنین حرکتی را تجربه می کنید و با اطافیان خود این فاصله ی نجومی را نیز احساس می کنید، رابطه ی خود را با آن ها تغییر دهید. از آن ها توقع نداشته باشید که مثل شما باشند و نقش معلم را بازی نکنید بلکه از این پس با آن ها ارتباط قلبی و عاطفی برقرار کنید.


راهپیمایی موزون(18 اردیبهشت)

با لباس و کفشی راحت در زمینی نسبتا مسطح یا دارای شیب کم راه بروید. هیچ چیز حتی یک شیء سبک در دست‌های خود نداشته باشید. هنگام راه رفتن، پشت و گردن را کاملا صاف نموده و دست‌ها و عضلات شکم را کاملا آزاد کنید. حواس خود را به دست‌ها بدهید. آن‌قدر آن‌ها را آزاد نگاه دارید تا پس از مدتی خودبه خود و نه با اراده‌ی شما، حرکت آونگ گونه‌ی آن‌ها از میان انقباض‌ها و تنش‌های عمق شانه‌ها آشکار شود.

تجربه‌ی حرکات پاندولی و خودبه خودی دست‌ها برای افراد عصبی یا کسانی که ذهن‌شان خیلی مشغول است، بسیار مشکل و برای برخی افراد تقریبا نشدنی است. آن‌ها باید روزهای متوالی و به طور مرتب، این پیاده‌روی را در حالی که به انگشتان و کف دست‌های کاملا رها شده‌ی خود تمرکز می‌کنند، انجام دهند تا دست‌ها و مفاصل  شانه‌ها انبساط و انعطاف لازم را به دست آورد. علامت ناپدید شدن تنش‌های کهنه (اسپاسم‌ها) در دست‌ها و شانه‌ها این است که پس از مدتی بین حرکت پاها و دست‌ها هماهنگی متحدی حس می‌شود. در واقع انرژی و حال و هوای پاها موجب حرکت خودبه خودی دست‌ها می‌شود.

در این حلقه‌ی انرژی و آگاهی، ذهن و جسم ارتباط یگانه‌ای با یکدیگر پیدا می‌کنن. در این راهپیمایی، خودبه خود تمرکز و حضور به وجود می‌آید؛ زیرا انرژی گرم و فیزیکی که در جریان خون و ماهیچه‌ها وجود دارد، فضای ذهن را نیز به خود آغشته می‌کند. همچنین طبیعت منبسط و سیال ذهن، بدن جامد را سبک و تبدیل به یک طیف نیرو و انرژی می‌کند. این تمرین اگر به طور منظم تکرار شود، سطح سلامتی فیزیکی و میزان حضور ذهن به طرز باورنکردنی افزایش می‌یابد.
 


سازهای اصیل(17 اردیبهشت)

بشر از دیر زمان با موسیقی آشنا بوده و تاثیر آن را بر ذهن، روان و حتی جسم خود کشف کرده است؛ موسیقی و نوایی که انسان اعصار قبل با آن نزدیک بود، الهام گرفته از طبیعت و اصواتی که در آب، باد، آتش و آوای حیوانات وجود داشته، بوده است؛ سپس توسط ابزاری که از چوب و پوست حیوانات می ساخت، همان صوتی را که با دقت می شنید، ایجاد می کرد.
سازهای اولیه همگی دست ساز بودند و با دقت و مهارتی که مرتبط با آگاهی، نیت و ذوق انسان آن عصر بود، ساخته می شدند. می توانیم بگوییم دقتی که انسان نخستین برای ساختن آلات موسیقی به کار می برد به اندازه ی درست کردن ابزار روشن کردن آتش و یا ابزار شکار و کشاورزی بود.
سه ساز اصلی قدمت و اصالتی دیرینه دارند: «چنگ» یعنی مادر سارهای سیمی امروز، «طبل» مادر همه ی سازهای کوبه ای امروز و «نی» که تمامی سازهای بادی از آن الهام گرفته اند.
پیامی که در این حقیقت تاریخی وجود دارند این است که از این پس در مواقع خاص متناسب حال عاطفی و سطح انرژی خود با تک نوازی هایی که در آن یکی از سه ضلع مثلث موسیقی نهادینه ی انسان نواخته شده است، به گونه ای دیگر ارتباط برقرار کنید.
وقتی شنیدن نوای تار، سه تار، تنبور یا دف و طبل یا نی و فلوت مشغول هستید، با چنان ویژگی و دقتی با آن ارتباط برقرار کنید که گویی عمق وجود شما یک رابطه ی ازلی با آن دارد و در همین لحظه اعضای بدن و تمام یاخته ها و ذرات وجودتان در حال شنیدن آن است.

 

اشتراک گذاری این مطلب در شبکه های اجتماعی:

نظرات کاربران

ارسال نظر

کاربر گرامی:
برای ارسال نظر می بایست در سایت عضو باشید. ورود / عضویت